پرسش و پاسخ
-
ادلة عقلي در تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
الف) خداوند حكيم براي هدايت بشر قرآن را فرستاده است. با توجه به اعلام خاتميت دين و نبوت پيامبر اسلام، تحريف قرآن بهعنوان آخرين نسخة هدايت بشر، موجب گمراهي او خواهد بود و اين نقض غرض الهي را بهدنبال دارد؛ درحاليكه ساحت قدس الهي از نقض غرض و مخالفت با حكمت، مبراست. در نتيجه ثابت ميشود قرآن تحريف نشده است. به سخن ديگر، همان دليلي كه اصل نيازمندي به وحي را ثابت ميكرد، تحريفناپذيري آن را نيز اثبات ميكند.
ب) اگر فرض شود كه مطلب تامي بر قرآن افزوده شده، معنايش اين است كه آوردن مثل قرآن، امكان داشته است و چنين فرضي با اعجاز قرآن و عدم توانايي بشر بر آوردن مثل آن، سازگار نيست. اگر فرض شود كه تنها يك كلمه يا يك آية كوتاه مثل «مدهامتان» افزوده شده، لازمهاش اين است كه نظم سخن به هم خورده و از صورت اصلي اعجازآميزش خارج شده باشد و در اين صورت، قابل تقليد و آوردن مثل آن خواهد بود؛ چون نظم اعجازآميز عبارات قرآني، به انتخاب كلمات و حروف نيز بستگي دارد و با دگرگوني آنها از حالت اعجازآميز، خارج ميشود. ازاينرو دليل اعجاز تحريف قرآن، كم شدن جملات و كلمات يا زياد شدن آن را نفي ميكند. -
مفهومشناسي در تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
تحريف از ريشة «حرف» (به معناي لبه، كناره و مرز يك چيز) و در لغت، به معناي مايل كردن و منحرف كردن و دگرگون ساختن است، و تحريف سخن، به معناي ايجاد نوعي دگرگوني و انحراف در آن است. اين واژه در قرآن كريم به معناي تحريف معنوي در سخن به كار رفته است.
مراد از مصونيت قرآن از تحريف اين است كه قرآن كريم آنچنان در ميان بشر باقي بماند كه طالبان حقيقت، امكان دسترسي به همة آيات را آنگونه كه نازل شده است، داشته باشند. -
دلایل تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
مصطفي را وعده كرد الطاف حق
من كتاب و معجزت را حافظم
گر بميري تو نميرد اين سبق
بيشوكمكن را ز قرآن مانعم
در مطالب پيش ثابت شد كه قرآن كريم، وحي الهي و كتابي خالي از باطل است كه خداوند براي هدايت مردم به نيكي و سعادت بر حضرت محمد فروفرستاده و آن حضرت نيز بيهيچ تغيير، كاستي و افزايش، آن را در اختيار انسانها قرار داده است. حال نوبت طرح اين مسئله است كه آيا قرآن تحريفناپذير بوده و سالم مانده است تا بتواند نقش هدايتي خود را داشته باشد يا نه؟ اهميت بحث تحريفناپذيري قرآن بدين جهت است كه بدون اثبات مصونيت قرآن از تحريف از هر كاستي، افزايش، تغيير و تبديل مؤثر در معناي آيات، نميتوان از اين وحي الهي بهرة كافي برد؛ زيرا بهرهمندي از هدايت قرآن كريم در گرو فهم صحيح آن است و يكي از مقدمات اعتبار و حجيت قرآن اين است كه معلوم شود الفاظ و عبارتهاي قرآن موجود، سخن خداست. اگر تحريفناپذيري قرآن ثابت نشود، اين احتمال وجود دارد كه آيات مورد استناد، تحريف شده و سخن خدا بهطور كامل به ما نرسيده است. حتي بهرهمندي كامل از هدايت پيامبر اكرم و امامان معصوم نيز متوقف بر تحريفناپذيري قرآن است؛ زيرا هنگام تعارض روايات آن بزرگواران، ملاك ترجيح يكي بر ديگري موافقت با قرآن كريم است. به جهت چنين اهميتي، در اين قسمت مسئلة تحريفناپذيري قرآن مورد بررسي قرار ميگيرد. -
ابعاد و وجوه اعجاز قرآن چیست؟
وجوه اعجاز قرآن را ميتوان به دو صورت درونمتني و برونمتني دستهبندي كرد.
وجوه درونمتني
مراد از وجوه درونمتني اعجاز اين است كه متن قرآن بهگونهاي بيان شده كه خود اين متن داراي اعجاز است. اين وجوه بهاختصار به قرار زيرند:
1. پيراستگي از اختلاف و تناقض
قرآن كريم پيراستگي از اختلاف را يكي از دلايل آسماني بودن خود شمرده، ميفرمايد: أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً؛ «آيا با تدبر در قرآن نمينگرند [تا دريابند كه] اگر از سوي غيرخدا ميبود، ناهماهنگي بسيار در آن مييافتند».
اعجاز قرآن در هماهنگي، مبتني بر سه مقدمه است:
الف) آيات قرآن، از جهت محتوا و نيز سطح بلاغت از هماهنگي كامل برخوردار است؛
ب) ملازمه و ارتباط مستحكمي بين بشري بودن قرآن و راه يافتن اختلاف و ناهماهنگي فراوان در آن وجود دارد؛
ج) اين ملازمه و هماهنگي با تدبر در آيات قرآن براي انسانها قابل كشف و دريافت است.
راههاي مختلفي براي اثبات هماهنگي محتواي كل آيات قرآن وجود دارد، ولي قرآن از يك راه ميانبر استفاده ميكند و بهجاي تكيه بر يافتن هماهنگي، بر اين نكته تأكيد كرده كه بشري بودن قرآن مستلزم يافتن ناهماهنگي فراوان در آن است. به اين معنا كه اگر كتابي با اين ويژگيها از موجودي با ويژگيهاي انساني فراهم آيد، موارد اختلاف فراواني در آن مشاهده خواهد شد. بنابراين، بايد شرايط و عوامل زمينهساز اختلاف در دو طرف ملازمه را مورد بررسي قرار دهيم.
الف) ويژگيهاي انسان
تكامل تدريجي، خطاپذيري، تأثيرپذيري، و تفاوت استعدادها و محدوديت از ويژگيهاي جداييناپذير انساناند و هريك سبب پيدايش تفاوت و ناسازگاري در آثار انسانساخته ـ بهويژه آثار فكري و معرفتي ـ است.
ب) ويژگيهاي قرآن
شرايط و مدتزمان نزول و برخي ويژگيهاي قرآن مجيد بهگونهاي است كه با زمينهها و ويژگيهاي اختلافبرانگيز انسان تطابق دارد. از سويي، قرآن طي 23 سال بر پيامبر نازل شده و آن حضرت آنها را بر مردم خوانده است كه آثار تكامل تدريجي (در صورت بشري بودن قرآن) بايد در آن مشاهده شود. از سوي ديگر، پيامبر طي اين 23 سال در شرايط و اوضاعواحوال فردي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بسيار متفاوت و فراز و نشيبها و تحولات بسيار ناهمگوني قرار داشت. اين خصوصيات نيز زمينه را براي تأثيرپذيري دروني و بروني انديشههاي پيامبر اسلام از عوامل مختلف فراهم ميسازد. علاوه بر اينها، بايد ويژگي جامعيت قرآن را نيز در نظر داشت. با توجه به آنچه گذشت، روشن ميشود كه آوردن كتابي با اين ويژگيها در چنين شرايط و اوضاعي، از سوي يك انسان با آن ويژگيها، ملازم با پديد آمدن ناهماهنگي زياد خواهد بود. درحاليكه اين ناهماهنگي در قرآن به چشم نميخورد و اگر ناهماهنگيهايي در ابتدا به نظر ميرسد، با تأمل و دقت در بيان و محتواي آيات رنگ ميبازد.
پاسخ به چند شبهه
1. ممكن است در كتابهاي بشري نيز كتبي يافت شود كه از ناهماهنگي بسيار پيراسته باشد. پس چگونه قرآن مدعي است كه اگر قرآن از سوي بشر بود، در آن ناهماهنگي فراوان مييافتيد.
پاسخ: سخن در اين نيست كه هر كتابي از سوي بشر نگارش يافت، در آن اختلاف فراواني مشاهده شود، بلكه مقصود آن است كه اگر قرآن با اين ويژگيهاي خود از سوي بشر نگاشته شده بود، در آن اختلاف فراواني پديد ميآمد؛ چه اينكه خرد و دانش انسان در گذر زمان تحول مييابد يا همچنان روند تكاملي خواهد داشت كه اين خود در نوشتار و گفتار او تأثيرگذار خواهد بود؛ همچنانكه ممكن است در سير نزولي قرار گيرد و توان علمي و فكري او كاهش يابد و اثر اين كاهش در گفتار و نوشتار او روشن شود.
2. در آية مذكور لازمة بشري بودن قرآن، يافتن اختلاف فراوان در آن است. پس ممكن است اختلاف اندك در آن باشد. درصورتيكه اختلاف اندك هم نشان خدايي نبودن است؛ زيرا موجب گمراهي مردم و مخالف حكمت خداوند است.
پاسخ: مفهوم آيه آن است كه اگر اين كتاب به دست بشر نوشته شده بود، در آن اختلاف پديد ميآمد و آن اختلاف فراوان بود و بهاصطلاح اين قيد، قيد توضيحي است، نه احترازي (مانند ديروز گذشته). پس نميتوان از آيه برداشت كرد كه قرآن فقط از اختلاف فراوان بهدور است و چهبسا اختلاف اندك را بتوان در آن يافت.
2. اعجاز در قلمرو لفظ
ازآنجاكه در زمان نزول قرآن، فصاحت و بلاغت رواج فراوان داشت، تناسب معجزات با علوم عصر خود اقتضا ميكرد كه معجزة پيامبر اسلام داراي اين بُعد باشد و مخاطبان خود را به آن تحدي كند. از سوي ديگر، مخالفان پيامبر اكرم و مدعيان نبوت در عصر آن حضرت و اندكي پس از آن در مقام همانندآوري قرآن، بر اين بعد تكيه داشتهاند. فصاحت، به معناي شيوايي كلمات و رواني تلفظ آنهاست و بلاغت، به معناي رسايي و گويايي و دقت تعابير در فهماندن مقصود است. شهادت اديبان بزرگ عرب از صدر اسلام تاكنون بر فرابشري بودن فصاحت و بلاغت قرآن، بهترين دليل خدايي بودن قرآن ازاينجهت است.
با ذكر دو نمونة تاريخي كلام را در اين قسمت به پايان ميبريم. تاريخنويسان آوردهاند كه پيامبر اعظم اسلام به هنگام نماز شب آيات شريفة قرآن را با صوتي دلنشين تلاوت ميكردند. ابوسفيان و اخنسبنشريق و ابوجهل ـ كه از سران مخالفين اسلام بودند ـ در سياهي شب از خانة خويش بيرون ميآمدند و به صوت دلنشين قرآن گوش فراميدادند. در يكي از اين شبها هريك بدون اطلاع از وضع ديگري، مخفيانه به تلاوت پيامبر گوش فراداده و پس از پايان يافتن تلاوت آيات، سپيدهدم رهسپار خانههاي خود شدند. ازروي اتفاق در بين راه به يكديگر برخورد كرده و به سرزنش يكديگر پرداختند و گفتند مبادا ديگربار به چنين عملي دست يازند؛ زيرا اگر افراد سادهلوح از اين امر آگاه شوند، در پايبندي به خرافاتي كه به آنان تلقين كردهايم، ترديد خواهند كرد. پس از گفتوگو از يكديگر جدا شدند. شب دوم فرارسيد. هريك در اين شب نيز بهرغم آن اعتراض و سرزنش قبلي، بار ديگر در جايگاه شب پيش حاضر شدند و تا صبح به صوت دلنشين قرآن گوش دادند. هنگام بازگشت به خانه به يكديگر برخورد، و همان سخنان شب گذشته را تكرار كردند و متفرق شدند. در شب سوم نيز همان حادثة شبهاي گذشته تكرار شد و اين بار نيز هنگام بازگشت در راه يكديگر را ملاقات كردند و به يكديگر گفتند: براي پيشگيري از حوادث ناگوار و امكان گرويدن ديگران به اسلام بايد باهم پيمان ببنديم كه براي هميشه اين كار را ترك كنيم و پيمان بستند و متفرق شدند.
شبهه: فصاحت و بلاغت از اوصاف كلام و قواعد آن ساختهوپرداختة ذهن بشر است. اعجاز از جهت فصاحت و بلاغت بدين معناست كه اين قواعدِ ساختة ذهن بشر، محصولي غالب بر انديشة بشر و معلولي فايق بر علت خود ميآفريند؛ درحاليكه اين امر شدني نيست.
پاسخ: گرچه وضع لغت و قواعد فصاحت و بلاغت ساختة ذهن بشر است، جهات ديگري در فصاحت و بلاغت بايد در نظر داشت. مثلاً ممكن است كسي بر لغت آگاه باشد و قواعد فصاحت و بلاغت را بهخوبي بداند، اما هنگام سخن گفتن در اثر غفلت يا عدم مهارت يا اشتباه ـ حتي در يك جمله ـ سخنش بليغ نشود، يا ممكن است حتي غفلت هم نداشته باشد، اما سخن او با آنچه در نهاد خود دارد، همسان نباشد و در نتيجه گفتارش فاقد نصاب بلاغت باشد. پس نبايد به دليل آنكه لغت و قواعد ساختة ذهن بشر است، هر نوع گفتار بليغي در حد توان بشر باشد، بلكه او خود چهبسا در بهكارگيري اين قواعد اشتباه كند.
وجه برونمتني
مراد از وجه برونمتني اعجاز اين است كه اين نوع اعجاز برآمده از لفظ قرآن نيست، بلكه قرآن از جهاتي ديگر اعجاز است. برخي از وجوه برونمتني عبارتاند از:
معارف بيمانند
با نگاهي گذرا به قرآن مجيد درمييابيم كه قرآن مجيد دربردارندة انواعي از معارف است كه فراهم آوردن آنها در چنين مجموعهاي فراتر از توان انسانهاي عادي است، تا چه رسد به اينكه بهوسيلة فردي ارائه شده باشد كه در جامعهاي دور از تمدن و فرهنگ زندگي ميكند؛ كسي كه در طول دوران چهل سال زندگي خود (پيش از بعثت) حتي جملهاي از اين سخنان بر زبان جاري نساخته است. -
دلیل آسمانی بودن قرآن چیست ؟
در درسهاي گذشته با ويژگيهاي وحي و پيامبران الهي آشنا شديم و يكي از راههاي شناسايي انبيا را صدور معجزه از آنان دانستيم. قرآن كريم معجزة جاويدانِ آخرين پيامبر الهي، حضرت محمد است.
هيچ انساني نتوانسته و نميتواند همانند قرآن را بياورد و همين گوياي اعجاز آن و در نتيجه ثابتكنندة آسماني بودن آن است. اين استدلال داراي مؤلفههاي زير است:
1. تحدي قرآن و گسترش نداي آن: قرآن در آيات متعددي مردم را به آوردن مثل آن دعوت كرده است و اين فراخوان و تحدي به همانندآوري بهصورتهاي مختلفي در قرآن مطرح شده است. اين نداي قرآن از آغاز تاكنون ـ كه بيش از چهارده قرن از آن ميگذرد ـ بهوسيلة دوست و دشمن، به گوش همة جهانيان ميرسد و حجت را بر همگان تمام ميكند، و ديگر نميتوان به بهانة اينكه اگر ادعاي قرآن به گوش جهانيان ميرسيد، پاسخ آن را ميدادند و آن را از صحنه خارج ميساختند، آسماني بودن آن را به چالش كشيد.
2. تلاش مخالفان براي هماوردي با قرآن: مخاطبان پيامبر اسلام مسئله را جدي گرفته، در صدد بررسي قرآن و همانندآوري آن برآمده و با بهكارگيري تمام توان علمي و اقتصادي خويش به ستيزه در برابر آن پرداختهاند. موضعگيريها و قضاوت مخالفان قرآن كه در آيات شريف و كتابهاي روايي و تاريخي آمده است، همه بر اين اصل گواهي ميدهد. مخالفان قرآن در كنار تلاش براي همانندآوري، از هر اقدامي در ستيز با قرآن در قالب به راه انداختن جنگهاي طاقتفرسا، دعوت به مسامحه و سازشكاري، و اعلام آمادگي رشوه دادن به پيامبر اكرم براي دست برداشتن از دعوتش، خودداري نكردند.
3. ناكامي همانندآوران: مخالفان قرآن در عين تلاش جدي براي همانندآوري، موفق به اين كار نشده و بهروشني دريافتهاند كه نميتوانند همانند قرآن را بياورند. كتابهاي تاريخ و علوم قرآن، افراد متعددي را ذكر ميكنند كه در صدد همانندآوري قرآن برآمده و خود با بررسي قرآن، به عجز خويش پي بردهاند يا به آوردن چيزي شبيه قرآن دست يازيده، ولي نمونههايي را ارائه دادهاند كه تنها خود را رسوا ساختهاند و عدم توانايي بشر از همانندآوري را به اثبات رساندهاند.
از سوي ديگر، اگر نمونههاي ديگري وجود ميداشت، به دليل اهميت مسئله و با وجود دشمنان قسمخورده و سرسخت اسلام و قرآن، حتماً آن نمونهها بهصورت برجسته در تاريخ ثبت و هماكنون در دسترس ما قرار ميگرفت. درحاليكه چنين نمونههايي در دسترس نيست. با توجه به اين نكات، ثابت ميشود كه قرآن معجزه است و در نتيجه از سوي خدا فرستاده شده است.
پرسش از ساحتهاي وجودي انسان، پيشينهاي ديرينه دارد. عدهاي بر دوساحتي بودن انسان تأكيد ميكنند. در تاريخ انديشة مكتوب بشر، سقراط (متوفاي 399 ق.م) را ميتوان از كساني بهشمار آورد كه انسان را موجودي دوساحتي دانسته و بر تمايز ميان جسم و روح تأكيد ورزيدهاند. سقراط پاسخ اين پرسش را كه «چرا فيلسوفان آرزويي جز مرگ ندارند؟» با جملات زير آغاز ميكند: «[مگر] مرگ جز جدايي روح از تن است، و آيا مردن به حالتي نميگوييم كه تن و روح از يكديگر جدا ميگردند و هركدام تنها و جدا از ديگري ميماند» (افلاطون، دورة آثار افلاطون، ترجمة محمدحسن لطفي و رضا كاوياني، ج1، ص491). اديان آسماني و بسياري از فلاسفة بزرگ، وجود انسان را مركب از جسم و روح دانسته و بر غيرمادي بودن روح تأكيد ميورزند. در برابر اين ديدگاه كساني قرار دارند كه انسان را پديدهاي تكساحتي ميدانند و جز بدن مادي، بُعد ديگري براي آدمي نميشناسند. -
برخی از منابع مطالعاتی بحث جامعیت و خاتمیت کدامند؟
1) در بحث حكمت ختم نبوت، ر.ك: سبحاني، محمدتقي، «فروغ دين در فراق عقل»، نقد و نظر، ش6؛ قرائتي، محسن، نبوت، امامت، جهانبيني (درسهايي از قرآن)، كانون ابلاغ انديشههاي اسلامي، [بيجا]، [بيتا]، ص101 ـ 102؛ مطهري، مرتضي، خاتميت، چاپ سيزدهم، صدرا، تهران، 1379.
2) دربارة «جامعيت اسلام و محتواي جامع آن» و بحث سكولاريسم و نقد آن، ر.ك: كتاب نقد، ش1، ص167 ـ 222؛ هفتهنامة صبح، 16 آبان 1374؛ لگنهاوزن، محمد، «نقش شريعت در زندگي مسلمين»، ترجمة منصور نصيري، معرفت، ش39؛ قدردان قراملكي، محمدحسن، سكولاريزم در مسيحيت و اسلام؛ صادقي، هادي، «آب را از سرچشمه مبنديد»، نقد و نظر، شمارة دوم، سال دوم، بهار، 1375، ش6.
3) براي تحقيق بيشتر دربارة جاري بودن احكام اسلام در همة مسائل و شئون اجتماعي، ر.ك: طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص91 ـ 133؛ همو، اسلام و اجتماع، جهانآرا، قم، [بيتا]؛ نصيري، منصور، «نگاهي به ديدگاه علامه طباطبايي دربارة اسلام و اجتماع»، رواق انديشه، ش14، ص35 ـ 52.
4) براي آشنايي بيشتر با برخي از منابع مهم دربارة سكولاريسم در جهان اسلام، ر.ك: نقد و نظر، ش6، ص380 ـ 391. -
جمعبندي مباحث جامعیت و خاتمیت چیست ؟
1) خاتميت دين اسلام، مورد اتفاق مسلمانان و از ضروريات اسلام است.
2) ختم نبوت مسئلهاي درونديني است و تحليلهايي كه در فلسفة ختم نبوت ارائه ميشود، درواقع ذكر حكمت و فلسفة اين امر بهحساب ميآيد.
3) فلسفة ختم نبوت در دوران دين خاتم، منتفي شدن دلايل تجديد نبوت، جامعيت محتواي شريعت اسلام، و شخصيت منحصربهفرد پيامبر در پيمودن همة مراتب قرب الهي است.
4) نميتوان فلسفة ختم نبوت را جانشيني عقل بشر بهجاي وحي دانست.
5) مقصود از جامعيت دين آن است كه دين در راستاي هدف خود، دربردارندة همة مسائل و احكامي است كه بشر در سير بهسوي سعادت حقيقي، به آنها نيازمند است.
6) جامعيت دين اسلام را ميتوان از سه راهِ ملازمة خاتميت با كمال و جامعيت، بررسي محتواي شريعت اسلام، و آيات و روايات تبيين كرد.
7) سكولاريسم و حذف دين از صحنة اجتماع و سياست، هرگز با جامعيت دين سازگار نيست.
8) تشريع احكام اوليه و ثانويه، تشريع اجتهاد، پذيرش عقل در فرايند اجتهاد، ملاكبندي احكام، ميانهروي در وضع قوانين، بيان قوانين ثابت و متغير، در نظر داشتن روح و معناي زندگي بشر، و اعطاي اختيارات ويژه به حاكم اسلامي، از جمله عناصري هستند كه باعث جاودانگي و پويايي اسلام گشتهاند.
9) جهانشمولي دين خاتم مسئلهاي بسيار روشن است كه هم از آيات قرآن و هم از دعوت عمومي پيامبر اسلام و هم از عموميت و گستردگي احكام و قوانين اسلام، به دست ميآيد. -
جهانشمولي دين خاتم یعنی چه؟
رسالت پيامبر اكرم جهاني بوده، به قوم يا مكان خاص محدود نيست. اين امر از ضروريات دين اسلام است. دلايلي كه عموميت و جهانشمولي شريعت اسلام را نشان ميدهند، بر سه دستهاند:
الف) آيات متعدد قرآن: واژگاني چون «الناس»، «العالمين»، «كافة» و «جميع»، همه بر عموميت دعوت پيامبر اسلام تصريح دارند. از سوي ديگر، قرآن كريم پيروان ساير شرايع الهي را با عنوان «اهلالكتاب» مورد خطاب قرار داده و رسالت پيامبر اسلام را دربارة آنان تثبيت كرده و اساساً اسلام را برتر از ساير شرايع شمرده است.
ب) دعوت عمومي پيامبر اسلام: شواهد تاريخي فراواني وجود دارد كه پيامبر اكرم به يهوديان و سران كشورهاي مختلفي چون روم، ايران، مصر، حبشه، شامات و نيز به رؤساي قبايل گوناگون عرب نامه نوشته و آنان را به اسلام فراخوانده است. روشن است كه اگر دين اسلام جهاني نبود، هيچگاه دعوت عمومي صورت نميگرفت، و ملتهاي مختلف نيز عذري براي رد آن داشتند.
ج) عموميت احكام و قوانين اسلام: با دقت در محتواي احكام و قوانين اسلام درمييابيم كه اين احكام عام بوده، هرگز مختص قوم يا گروه خاصي نيست. بنابراين، شكي نيست كه اين قوانين ـ كه به لحاظ محتوا همة نيازمنديهاي بشر را در رسيدن به سعادت واقعي دربردارند ـ از عموميت برخوردارند. -
جاودانگي دين خاتم یعنی چه ؟
با توجه به اينكه زندگي بشر همواره در حال تغيير و تحول است، چگونه ميتوان تحول زمان و نيازمنديهاي آدمي را با ثبات دين پيوند داد؟ چگونه ميتوان اسلام را متناسب با همة زمانها دانست؟
پاسخ آن است كه بهترين برنامة هدايت بشر برنامهاي است كه مطابق با طبيعت و فطرت اولية او باشد. اسلام نيز در وضع قوانين و احكام خود، با رعايت همين اصل، اركان و عناصري را در احكام خود لحاظ كرده است كه باعث جاودانگي و پويايي آنها در همة اعصار شدهاند. برخي از عناصري كه باعث پويايي شريعت اسلام شده و احكام و قوانين آن را براي هميشه جاودانه ساختهاند عبارتاند از:
الف) توجه به روح و اهداف و معاني زندگي انسان: اسلام در تشريع احكام خود به معاني و حقايق و روح زندگي انسان توجه كرده است، نه به ظواهر و پوستة آن، ازاينرو، بهدور از هرگونه تعصب و سختگيري بر شكل و ظاهر زندگي، هرگز با مظاهر توسعه و علم و تمدن مخالفت نورزيده است؛ «بلكه با تشويق به عوامل توسعة تمدن، يعني علم، كار، تقوا، اراده و همت و استقامت، خود نقشِ عاملِ اصلي پيشرفت تمدن را به عهده گرفته است».
ب) بيان قوانين ثابت براي نيازهاي ثابت و پيشبيني قوانين متغير براي نيازهاي متغير: يكي از ويژگيهاي شريعت اسلام ـ كه شهيد مطهري آن را اعجازي در ساختمان دين اسلام دانسته ـ آن است كه بر نيازهاي ثابت انسان مهر ثابت زده و نيازهاي متغير آدمي را تابع نيازهاي ثابت قرار داده است.
ج) تشريع احكام اوليه و ثانويه: احكام شريعت اسلام بر دو گونهاند: الف) احكام اوليه، كه ناظر به شرايط عادي و معمولي زندگي انسانهايند؛ ب) احكام ثانويه، كه ناظر به شرايط غيرعادي و اضطرارياند. احكام ثانويه ناظر بر احكام اوليهاند؛ يعني در شرايط غيرعادي، آنها را تغيير داده، يا بهكلي برميدارند. براي نمونه وجوب روزه، حكمي اوليه و دربارة شرايط عادي است، ولي درصورتيكه وضعيت تغيير كند، مثلاً ضرر جاني در ميان باشد، قاعدة رفع ضرر كه حكمي ثانوي است، وجوب روزه را رفع ميكند.
د) تشريع اجتهاد: اجتهاد كه عبارت است از تلاش براي استنباط و به دست آوردن احكام شرعي از طريق مراجعه به كتاب و سنت و قواعد بديهي عقلي، در عصر پيامبر اكرم و صحابه و در عصر ائمه نيز صورت ميگرفت. مجتهد بايد مسائل فرعي پيشآمده را با اصول قوانين شريعت اسلام بسنجد و حكمي منطبق و سازگار با اصول ثابت استنباط كند، و فروع و نيازهاي متغير را به اصول و نيازهاي ثابت پيوند زند. اين چيزي است كه اقبال لاهوري از آن به «اصل حركت در اسلام» تعبير ميكند. درواقع، از طريق اجتهاد ميتوان، در عين حفظ ثبات و كليت احكام دين، به همة مسائل جديد پاسخ گفت.
هـ) فياضيت منابع اجتهاد: فياض و پايانناپذير بودن منابع تفقه و اجتهاد ـ كه شهيد مطهري آن را در كنار سه ركن قرآن، سنت و عقل، ركن چهارم خاتميت شمرده است ـ استنباط احكام و قواعد تازه را از قرآن و سنت امكانپذير ميسازد. اينكه در احاديث بر تازه بودن قرآن در همة اعصار تأكيد شده و رسول اكرم خود را داراي سخنان جامع دانسته، به همين معناست. درواقع، گاه يك جمله همچون اصل جامعي است كه مجتهد واقعي ميتواند از آن صدها حكم را به دست آورد.
و) نقش مهم عقل در اجتهاد: عقل در شريعت اسلام از چنان جايگاهي برخوردار است كه در كنار حجت ظاهري، يعني وحي الهي، از آن با نام حجتِ باطنِ خداوند ياد شده است.
ز) ملاكبندي احكام و قاعدة اهم و مهم: اسلام به پيروان خود اعلام كرده است كه همة دستورات اسلام ريشه در يك سلسله مصالح عالي دارد. از سوي ديگر، در خود اسلام درجة اهميت مصلحتها بيان شده و در صورت تقابل مصالح گوناگون، اسلام اجازه داده كه كارشناسان اسلامي، با سنجش ميزان اهميت مصالح و با توجه به راهنماييهايي كه در تعاليم اسلام آمده است، مصلحتهاي مهمتر را انتخاب كنند.
ح) ميانهروي در احكام: اسلام با رعايت اعتدال و دوري از افراطوتفريط و توجه همزمان به ماديات و روح انسانها، در همة احكام خود تعديل غرايز انسان را در مسير كسب سعادت وي در نظر گرفته است.
ط) اختيارات ويژة حاكم در وضع مقررات جديد: حاكم جامعالشرايط اسلامي اجازه دارد در شرايط خاص و يا در مسائل مستحدثه به وضع قوانين جديد بپردازد. -
رابطه ی جامعيت دين و سكولاريسم چیست؟
سكولاريسم به معاني متعدد به كار رفته است؛ از جمله گرايش و اعتقاد به كنار گذاشتن آگاهانة دين از صحنة معيشت و سياست؛ غيرديني شدن حكومت؛ جدايي دين از سياست؛ حذف دين يا بياعتنايي به آن يا به حاشيه بردن نقش دين درزمينههاي گوناگون زندگي انسان، نظير سياست، حكومت، امور فراطبيعي، عقلانيت، اخلاق و غيره.
بر اين اساس سكولاريسم، امور سياسي و اجتماعي را كاملاً بشري و ادارة شئون دنيوي ـ اعم از سياسي و اقتصادي ـ را خارج از قلمرو دين و متعلق به انسان ميداند؛ يعني آدمي بايد بدون استمداد از آموزههاي ديني، خود به ساماندهي مناسبات اقتصادي و سياسي جامعه بپردازد. معتقدان به سكولاريسم، براي مدعاي خود از راههاي مختلف به استدلال پرداختهاند، كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
الف) ثبات دين و تحول مناسبات اجتماعي : شايد بتوان استدلال بر اساس ثبات دين و تحول مناسبات اجتماعي را مشهورترين استدلال در اين زمينه دانست. اين استدلال بهطور خلاصه بهصورت زير تقرير ميشود:
مقدمة اول: مناسبات و امور اجتماعي بشر همواره در حال تغيير و تحول است.
مقدمة دوم: دين همواره درونمايه و محتوايي ثابت دارد.
نتيجه: دخالت و راهنمايي دين در مناسبات و امور اجتماعي، ممكن نيست.
ب) ظواهر متون ديني : برخي از افراد، از ظاهرِ بعضي از متون ديني چنين استنباط كردهاند كه اساساً دخالت در شئون دنيوي، جزء اهداف دين نيست و دين فقط هدفي ماورايي دارد، و بر اساس همين متون، دخالت دين در امور دنيوي را منع ميكنند.
ج) شواهد تاريخي : يكي ديگر از اموري كه دستاويز معتقدان به سكولاريسم قرار گرفته، شواهد تاريخي است كه بر اساس آن از تجربة تلخ قرونوسطا و حاكميت كليسا در اروپا، به نفي دين از صحنة اجتماع و سياست رسيدهاند. آنان با اين استدلال كه در دوران حاكميت كليسا، علم و آزادي فكر در قفس بود، رنسانس و روشنگري را عامل آزادي برميشمرند و معتقدند نبايد به دين دگربار اجازة دخالت در امور سياسي و اجتماعي داد كه در آن صورت بايد بار ديگر شاهد تجربههاي تلخ تاريخي بود.
بررسي و نقد
در مورد استدلال اول بايد گفت: هر دو مقدمة اين استدلال نادرست است؛ زيرا:
اولاً، همة تغييرات اجتماعي از سنخ تغييرات بنيادين نيست؛ بلكه برخي از آنها، صرفاً در شكل و قالب است. براي مثال در قلمرو مناسبات حقوقي و اقتصادي، قراردادهايي نظير بيع و اجاره، هم در گذشته و هم امروزه وجود داشته و دارند. با اين تفاوت كه امروزه اين قراردادها، قالبي متفاوت و پيچيده يافتهاند، اما محتواي حقوقي آنها ثابت است. ازاينرو، آموزههاي ديني امروزه نيز در به رسميت شناختن و تعيين برخي شروط و مقرراتِ كلي، كاملاً راهگشا و كارآمد خواهند بود؛
ثانياً، ادعاي ثبات و انعطافناپذيري همة آموزههاي ديني نيز نادرست است؛ چراكه در فقه و شريعت اسلامي، عناصري مانند اجتهاد تدارك شده است كه باعث انعطافپذيري بخشي از تعاليم و انطباق آنها با مقتضيات و تحولات زمان ميشود. اين عناصر يكي از رازهاي جاودانگي اسلام را تشكيل ميدهند.
در مورد استدلال دوم بايد گفت: در اين مقام نميتوان بهتفصيل، به بررسي اينگونه استدلالها پرداخت؛ بلكه تنها ميپرسيم آيا با وجود نصوص و ادلة متقني كه دربارة دخالت دين در حكومت و سياست وجود دارد و نيز با وجود تشكيل حكومت به دست برخي معصومان، ميتوان با چنين ظواهري دين را از صحنة اجتماع كنار نهاد؟ بهراستي اگر چنين است، چگونه ميتوان آيات و روايات فراواني را كه روابط اجتماعي را تبيين ميكنند، توجيه كرد؟ چگونه است كه علي تنها دليل پذيرش حكومت را اموري چون برگرداندن نشانههاي دين به جايگاه اصلي خود و اقامة حدود و قوانين الهي ميداند؟ اساساً احكام اسلام متعلق به انسان و جهان مادي است و روشن است كه اجراي آنها بدون تزاحم ممكن نيست. ازاينرو، ولايت و حكومت ولي، امري ضروري است تا در موارد تزاحم به تشخيص اهم و مهم پرداخته، در نهايت حكم لازم را بيان كند.
در مورد استدلال سوم نيز بايد گفت:
اولاً، نبايد تجربة تلخ اروپاي قرونوسطا را به جهان اسلام و ساير مقاطع تاريخي ربط داد. وانگهي شكست كليسا در قرونوسطا و پيدايش سكولاريسم در غرب و جهان مسيحيت معلول علل خاصي بود كه در اينجا مورد بحث نيست؛
ثانياً، اگر ملاك قضاوت، حصول تجربهها و مصائب تلخ باشد، بايد گفت در دنيا، حكومتهاي سكولارِ فراواني نيز بودهاند كه مصائب تلخي را به دنبال داشتهاند. بنابراين نميتوان صرف حصول نتايج تلخ را دليل بطلان نوع حكومت دانست؛ چراكه ممكن است متصديان حكومت بهدرستي قوانين آن را اجرا نكرده باشند.
گذشته از اين، اساساً علت نياز انسان به دين مستلزم دخالت دين در همة شئون زندگي انسان، اعم از شئون فردي، اجتماعي، دنيوي و اخروي است؛ چراكه علت نياز به دين آن است كه انسان براي رسيدن به سعادت واقعي (سعادت دنيا و آخرت خويش) نيازمند شناخت قوانين و طرحهاي كلي است و منابع شناخت بشري، نارساييهايي چون محدوديت، خطاپذيري و تأثيرپذيري دارد. ازاينرو بايد منبعي كه نامحدود، خطاناپذير، تأثيرناپذير و تضمينشده باشد، وي را رهنمون سازد. حال اگر اين رهنموني و هدايت را به امور فردي و عبادي منحصر كرده، ادارة امور اجتماع را به خود انسان واگذاريم، هدف و غرض مذكور به دست نخواهد آمد. ازاينرو اساساً دين بدون سياست ناقص بوده و توان راهبري بشر را از دست خواهد داد.
سایت رسمی
مرکز آموزش مجازی ونیمه حضوری موسسه امام خمینی بلوار امین 20متری گلستان پلاک 27
Daftar.ictu@qabas.net
(+98)25-32908193