پرسش و پاسخ
-
آسيبشناسي قومي و نژادي ديدن امام زمان (نه جهاني ديدن ايشان) چیست ؟
انديشة مهدويت منحصر به شيعيان و يا مسلمانان نيست؛ بلكه همه يا اغلب اديان و مذاهب موجود در جهان، بهگونهاي به «موعود» باور دارند و يا دستكم آنچه كه مسلّم و قطعي است، متون ديني و معارف ديني اديان ابراهيمي به اين مسئله تصريح كردهاند. در زيارتنامة امام زمان، در مفاتيح الجنان، چنين ميخوانيم: «سلام بر آن مهدي كه خداي عز وجل به همة امتها وعده داده است كه بهوسيلة او سخنان و انديشهها را متحد كند و پريشاني را از ميان بردارد و زمين را پر از عدل و قسط كند».
اما آنچه را كه ميتوان بهعنوان تفاوتي آشكار ميان انديشة مهدويت در نزد شيعيان و اين انديشه در ميان ساير ملل و اقوام مشاهده كرد، اين است كه اين انديشه در نزد شيعيان يك انديشه و فلسفة جهاني است. به اين معنا كه مهدي در انديشة اسلامي، اختصاص به امتي خاص ندارد. قيام و دعوت او، قيام و دعوتي جهاني است و نه قومي و قبيلهاي و نژادي. او براي نجات بشريت ميآيد و نه براي سروري دادن نژاد و قومي خاص. او ياور مظلومان است و هدفش ظلمستيزي و عدالتگستري است.
پس نبايد اجازه داد كه همچون برخي از اديان و مكاتب ديگر، اين انديشه به شكل يك انديشة قومي و قبيلهاي توصيف شود. به تعبير شهيد مطهري نبايد اين انديشة بلند و جهاني را به شكل يك «آرزوي كودكانه» و قومي و قبيلهاي ترسيم كرده، آن را تا سطح فردي كه ميآيد بهقصد انتقامگيري و كينهتوزي پايين كشانيد. «گويي حضرت حجت فقط انتظار دارند كه كِي خداوند تباركوتعالي به ايشان اجازه بدهند كه مثلاً بيايند ما مردم ايران را غرق در سعادت كنند يا شيعه را غرق در سعادت كنند؛ آنهم شيعهاي كه ما هستيم كه شيعه نيستيم». چنين تصوير و تفسيري از مهدويت بسيار شبيه تفسير يهوديت از موعود است. -
انتظار فرج چیست؟
انتظار به حالت كسي گفته ميشود كه از وضع موجود ناراحت است و براي وضع بهتر تلاش ميكند و هدف او اصلاح وضع نامناسب موجود است. اين اصلاح گاه در مسائل روزمره و جزئي و گاه در مسائل كلي و جهاني است. انتظار قيام مصلح جهاني مركب از دو عنصر نفي و اثبات است. عنصر نفي همان اعلام بيگانگي از وضع موجود و در عنصر اثبات، خواهان وضع بهتر بودن است. اين دو عنصر، سازنده و عامل تحركاند. اساساً فضيلت انتظار از همين باب است. احاديث بسيار زيادي در باب فضيلت انتظار فرج وارد شده است. در روايات متعددي انتظار فرج بهعنوان برترين و بالاترين اعمال و عبادتها بهشمار آمده است. امام صادق در اين باره ميفرمايد: «كسي كه در حال انتظار فرج مهدي از دنيا رود، همانند كسي است كه با آن حضرت در خيمهاش باشد. سپس لحظهاي درنگ كرد و فرمود: بلكه مانند كسي است كه در ركاب او با شمشير بر سر دشمنان بكوبد، و سپس فرمودند: بلكه همچون كسي است كه در ركاب پيامبر خدا به شهادت رسد».
برخي از افرادِ بياطلاع از حقيقت مهدويت و انتظار، با استناد به پارهاي از روايات نامعتبر و تحريف معنوي پارهاي ديگر از احاديث مهدويت، گمان كردهاند كه انتظار فرج به معناي دست روي دست گذاشتن و اقدام نكردن و منتظر منفعل بودن است. اينان پنداشتهاند در دوران انتظار بايد از هر اقدامي در جهت مبارزه با ظلم و ستم خودداري كرد و دست از هرگونه سازندگي و اصلاحي برداشت و نهتنها با مفاسد اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي و اخلاقي نبايد مبارزه كرد، بلكه در حد امكان زمينة توسعة فساد و عالمگير شدن آن را بايد فراهم ساخت، تا زمينة قيام مهدي هرچه زودتر فراهم شود. درحاليكه اهميت انتظار فرج، در تلاش براي سازندگي و اصلاح نهفته است. انتظار فرج، يعني تعهد نسبت به خوبيها و فضيلتها؛ نيرويي معنوي براي حركت و پويايي. انتظار فرجي كه در تشيع است، از جنس فعل است، نه انفعال؛ از سنخ عبادت است، نه كسالت.
انتظار فرج، به معناي خوشبيني واقعگرايانه، و نه وهمي و خيالي، نسبت به آيندة بشريت و فرجام تاريخ است. شيعه با اين اعتقاد خود، آيندهاي زيبا و نويدبخش را براي جهان و انسان انتظار ميكشد؛ آيندهاي كه در آن پيروزي نهايي صلح، عدالت، آزادي و صلاح و صداقت بر زور و جور و ظلم و استعباد و استبداد و اختناق و نيرنگ و فريب ترسيم شده است؛ آيندهاي كه در آن يك حكومت الهي واحد بر سراسر جهان حكمفرما خواهد بود و سراسر گيتي از رفاه و آباداني مناسب برخوردار خواهد شد.
آثار چنين انتظاري را ميتوان در چند مورد برشمرد: 1. خودسازي فردي (در ابعاد ديني و علمي)؛ 2. منحل نشدن در فساد محيط؛ 3. خودياري و اصلاح اجتماعي؛ 4. پايداري در برابر رهبريهاي فاسد و مبارزه با فساد؛ 5. تبعيت از نايب واقعي آن حضرت در راستاي اصلاح جامعه. -
ويژگيهاي عصر ظهور چیست ؟
در روايات مربوط به مهدويت بسياري از ويژگيهاي عصر ظهور و خصوصيات جامعة آرماني اسلامي و الهي مهدي موعود ترسيم شده است. توجه به اين ويژگيها ميتواند به ما كمك كند تا مسير حركت خود را در آن جهت شكل داده و بكوشيم تا زمينة تحقق نهايي و كامل آنها را توسط حضرت مهدي فراهم سازيم و جامعة خود را بهصورت جامعهاي مهديپسند درآوريم. شناخت ويژگيهاي آن جامعة آرماني، درحقيقت بهمنزلة آيينهاي است كه ميتوان زشتيها و زيباييهاي جوامع كنوني را در آن ديد و با شناخت انحرافات و كجيها، در جهت زدودن آنها گام برداشت. برخي از ويژگيها و خطوط كلي جامعة مهدوي به اين شرح است:
الف) رفتار بر اساس سيرة پيامبر اكرم؛
ب) احياي معارف قرآني و نبوي در سطح جامعه؛
ج) الهي كردن خواستهها و اميال مردم؛
د) نزول همة بركات آسمان و زمين بر مردمان؛
ه) برقراري امنيت فراگير؛
و) شكوفايي همة استعدادهاي عقلي و معرفتي مؤمنان و آشكار شدن علوم پيامبران؛
ز) نابودي همة مظاهر بدعت؛
ح) فراگيري ايمان و صلاح و فضيلت. -
راز غيبت چیست ؟
اگر بشريت همواره و در هر زماني نيازمند به وجود امام است، پس چرا امام دوازدهم غايب است؟ فلسفه و راز غيبت او چيست؟ آيا اين غيبت طولاني مخلّ وظايف امامت نيست؟ مردمان چه بهرهاي از امام غايب ميتوانند داشته باشند؟
1. حكمت الهي
بهترين و دقيقترين پاسخ اين است كه علت و راز اصلي غيبت را خدا ميداند. توضيح آنكه ما به حكيم بودن خداوند اعتقاد داريم و بر اين باوريم كه خداي متعال كار عبث و بيحكمت انجام نميدهد. همة كارهاي او حكمتي دارند؛ هرچند ممكن است حكمت بسياري از كارهاي او براي عموم مردمان روشن نباشد. ازآنجاكه طرح امامت، طرحي الهي است، حضور و غيبت امامان نيز وابسته به اراده و حكمت خداوند است. بر اين اساس، ميگوييم حكمت خداوند چنين اقتضا كرده است كه دوازدهمين امام را براي مدتي نامعلوم از ديدگان عموم انسانها پنهان كند.
يكي از شاگردان امام صادق به نام عبداللّهبنفضل هاشمي ميگويد از امام صادق شنيدم كه فرمودند:
براي صاحب اين امر غيبتي است كه چارهاي از آن نيست و هر باطلگرايي در آن به ترديد خواهد افتاد. به آن حضرت عرض كردم كه فدايت شوم، فلسفة اين غيبت چيست؟ در پاسخ فرمود: اجازة آشكار كردن دليل آن را براي شما نداريم. عرض كردم: حكمت و راز غيبت او چيست؟ در پاسخ فرمود: حكمت غيبت او همانند حكمت غيبت حجتهاي الهي پيشين است. بهدرستي كه حكمت غيبت او آشكار نميشود، مگر پس از ظهورش؛ همانگونه كه حكمت كارهاي خضر در سوراخ كردن كشتي، كشتن نوجوان و درست كردن ديوار براي موسي آشكار نشد، مگر هنگام جدايي آن دو. اي ابافضل، مسئلة غيبت، امري از امور الهي و سري از اسرار خداوندي و غيبي از غيبهاي الهي است و هرگاه بدانيم كه خداي عز وجل حكيم است، حكيمانه بودن همة كارهاي او را تصديق خواهيم كرد؛ هرچند دليل آن براي ما روشن نباشد.
برخي معتقدند وجود امام همچون خورشيد است كه با چشم عادي نميتوان آن را ديد و عدم مشاهدة جمال امام به ضعف ديدگان ما بازميگردد.
اين ديده نيست لايق ديدار روي دوست چشمي دگر بده كه تماشا كنم تو را
بااينوجود، در برخي از رواياتِ مهدويت به برخي از اسرار و علل غيبت اشاره شده است كه به پارهاي از آن اشاره ميكنيم.
2. حفظ جان امام زمان
با نگاهي اجمالي به سرگذشت ساير امامان بهخوبي دانسته ميشود كه براي هيچيك از امامان پيشين شرايط برقراري و تشكيل حكومت عدل اسلامي فراهم نشد؛ اما ائمه به تحكيم مباني عقيدتي و نشر معارف و احكام اسلامي و تربيت و تهذيب نفوس مستعد پرداختند و تا جايي كه شرايط اجازه ميداد، بهصورت مخفيانه مردم را به مبارزه با ظالمان و جباران دعوت ميكردند و آنان را به تشكيل حكومت الهي مهدوي اميدوار ميساختند و بالاخره يكي پس از ديگري به شهادت رسيدند. اما توانستند به مدت دو قرن و نيم تلاش و مجاهدت طاقتفرسا، حقايق بسيار زيادي از اسلام را براي مردم بيان كنند. بدينترتيب معارف اسلامي در ابعاد گوناگونش در جامعه انتشار يافت و بقاي شريعت محمدي تضمين شد. ضمناً در گوشه و كنار كشورهاي اسلامي گروههايي براي مبارزه با حاكمان ستمگر تشكيل شد و دستكم توانستند تا حدودي جلو ستمها و خودسريهاي جباران را بگيرند.
آنچه وحشت و اضطراب حاكمان خودكامه را برميانگيخت، وعدة ظهور حضرت مهدي بود كه هستي آنان را تهديد ميكرد. ازاينرو، حاكمان و مستبدان معاصر با امام حسن عسكري بهشدت ايشان را تحت نظر قرار دادند كه اگر فرزندي براي آن حضرت متولد شود، او را به قتل برسانند و خود آن بزرگوار را نيز در عنفوان جواني به شهادت رساندند. ولي ارادة خداي متعال بر اين قرار گرفته بود كه حضرت مهدي متولد و براي نجات جامعة بشري ذخيره شوند.
بنابراين ميتوان گفت اگر امام زمان ـ كه واپسين ذخيرة الهي براي امت اسلامي و همة جهانيان است ـ از نظرها پنهان نميشد، حاكمان جبار، او را نيز مانند اجدادش به شهادت ميرساندند. انگيزة سلاطين و حاكمان، براي به شهادت رساندن وجود مقدس ولي عصر بهمراتب بيشتر از ساير امامان بوده است؛ زيرا اخباري كه از پيغمبر اكرم به دست آنان رسيده بود، از اين حكايت داشت كه دوازدهمين پيشواي مسلمانان و واپسين جانشين پيامبر، حكومت كفر را از روي زمين برخواهد چيد. همين مسئله باعث شده بود سلاطين و جباران در صدد برآيند كه نگذارند امام زمان متولد شود و اگر تولد يافت، او را به شهادت برسانند.
به اين حقيقت در بسياري از روايات اهلبيت تصريح شده است و آنگونه كه از روايات استفاده ميشود، از زمان پيامبر اكرم، چنين مسئلهاي پيشبيني شده بود. امام صادق در حديثي از پيامبر اكرم نقل ميكند كه فرمودند: «مهدي چارهاي جز غيبت ندارد. عرض شد: چرا اي رسول خدا؟ در پاسخ فرمودند: به سبب ترس از كشته شدن».
البته بايد توجه داشت كه اين ترس، ترسي شخصي نبوده است، بلكه منظور از آن، ترس از ناتمام ماندن برنامة الهي و ترس از عدم تحقق وعدة خداوند دربارة برقراري عدلوداد در سراسر گيتي است؛ زيرا همانطور كه گفتيم، مهدي موعود، تحققبخش همة اهداف پيامبران و اولياي الهي است؛ غايت عملي برانگيختن پيامبران است. پس اگر به سبب ترس از قتل، از ديدگان غايب شده است، ترسي شخصي نيست، بلكه براي ترس از ناتمام ماندن تلاشها و مجاهدتها و مبارزات همة پيامبران و صالحان در طول تاريخ است.
پاسخ به يك پرسش
اگر علت غيبت امام زمان حفظ جان آن حضرت باشد، آيا خداوند نميتوانست جان او را از شر دشمنان محفوظ دارد و اجازة تعدي و تجاوز به حريم آن بزرگوار را به هيچكس ندهد؟
پاسخ: البته خداوند قادر مطلق است و بر هر كاري تواناست و ميتوانست حتي تصور تجاوز به حريم حضرت مهدي را از ذهن دشمنانش بيرون كند و حتي ميتوانست همة دشمنان او را در يك لحظه به ياران وفادار براي او تبديل سازد. اما روشن است كه چنين كاري با اختيار و آزادي بشر در انتخاب مسير زندگي خود منافات دارد. سنت الهي اين است كه هم قدرت انتخاب راه هدايت را به بشر بدهد و هم توانايي حركت اختياري در مسير ضلالت را. اين خود بشر است كه بايد با اختيار و آگاهي و با ارادة آزاد مسير خود را انتخاب كند؛ والا خداوند ميتوانست از همان ابتدا بشر را نيافريند و يا پس از آفرينش او ميتوانست وي را جبراً بهسوي هدايت بكشاند.
3. امتحان الهي
در برخي از روايات، آزمايش و امتحان مردم، بهمنظور تشخيص مقدار پايداري و بردباري آنان، بهعنوان يكي ديگر از حكمتهاي غيبت معرفي شده است. امام موسي كاظم در اين باره فرمود:
اي فرزندان من، خدا را خدا را كه مواظب دين خود باشيد؛ مبادا كسي شما را از آن گمراه كند. بدانيد كه براي صاحب اين امر (مهدي موعود) چارهاي جز غيبت نيست. [غيبت او آنقدر طولاني خواهد بود] كه مؤمنانِ به او، از او رويگردان ميشوند. اين چيزي نيست جز ابتلايي از ناحية خداوند كه انسانها را با آن آزمايش ميكند.
4. فراهم آمدنِ زمينة پذيرش حق در جهان
درست است كه بر اساس اعتقاد شيعيان حقانيت و مشروعيت حكومت، بهويژه حكومت ائمة اطهار، از ناحية خداوند است و خداوند براي نصب و تعيين امام هرگز جايگاه مردمي و ميزان مقبوليت عمومي فرد را مد نظر قرار نميدهد، اما تحقق حكومت الهي وابستگي صددرصد به اراده و خواست و پذيرش مردمان دارد. بسياري از ائمة اطهار نيز چون از مقبوليت و پذيرش عمومي برخوردار نبودند، نتوانستند حكومت اسلامي را محقق سازند. همانطور كه پيشتر اشاره شد، مهدي موعود ذخيرهاي است براي تحقق حكومت الهي در سراسر گيتي. روشن است كه اقامة عدل الهي در سراسر گيتي متوقف بر پذيرش و آمادگي جمع قابل توجهي از مردم در گوشه و كنار جهان است. از طرفي ميدانيم كه در آغاز امامت امام زمان چنين آمادگياي فراهم نبود، و از طرفي خداي بزرگ ميداند در آينده، زماني فراميرسد كه بيشتر مردم، لياقت حكومت عدل الهي را مييابند. بر اين اساس با غايب ساختن امام زمان، آن حضرت را از بلاها حفظ فرموده است تا شرايط لازم براي جهانيسازي عدل و معرفت و عبوديت فراهم آيد.
توضيح آنكه در آستانة ظهور امام زمان، هرچند زمين پر از ظلم و جور ميشود، آمادگي براي پذيرش حق در ميان مردم بيشازپيش خواهد شد. ميتوان چنين وضعيتي را در قالب مثالي عادي تصور كرد: شخصي را فرض كنيد كه سرش درد ميگيرد و اين سردرد چنان به او فشار ميآورد كه آسايش او را بهكلي سلب ميكند و هيچ عضو سالمي براي او باقي نميگذارد. چنين فردي هر قدر هم كه سرسخت باشد، عاقبت به پزشك مراجعه و به نسخة او عمل خواهد كرد. عالَم نيز همينگونه است. ستم و فاجعه و جنايت در اين عالم، روزبهروز بيشتر ميشود تا دنيا به جايي ميرسد كه از آن به مُلئت ظلماً وجورا تعبير ميشود و اين مثل همان مريضي است كه هرچه درد او افزونتر ميشود، آمادگياش براي پذيرفتن نسخة پزشك بيشتر ميشود؛ بهويژه وقتي راههاي گوناگون را براي درمان بيمارياش ميآزمايد و از همهجا سرخورده ميشود، در برابر نسخة طبيب بهطور كامل تسليم ميشود.
جامعة بشري، قرنهاست كه راههاي گوناگون را ميآزمايد. در قرن گذشته، تقريباً نيمي از مردم دنيا به رژيم سوسياليستي ـ ماركسيستي دلبسته بودند و تصور ميكردند كه سعادت آنها در اين راه است؛ اما پس از هفتاد سال به نادرستي و نارسايي اين مسير پي بردند. اكنون نيز گروه زيادي از انسانها پيرو ليبرال دمكراسي غرب هستند. اينان نيز به انحرافي بودن و اضمحلال اين راه پي بردند. درعينحال، ممكن است همچون گذشته مجدداً به دنبال راههاي بشري نوتر و جديدتري براي ادارة جهان و برقراري عدالت و رهايي از جور و ستم باشند. اما بالاخره روزي خواهد رسيد كه براي اغلب مردمان روشن ميشود كه گرهگشاي اصلي، موعود الهي است و همگي ملتمسانه از او ميخواهند كه بيايد و بشر را از چنگال دامهاي خودساخته برهاند.
به نظر ميرسد كه اين سخن بلند مرحوم خواجه نصيرالدين طوسي به همين نكته اشاره داشته باشد: «غيبت مهدي نه از ناحية خداوند است و نه از ناحية خودش، بلكه معلول كارهاي مكلفان و مردمان است. معلول اين است كه مردمان به حكومت آن حضرت تمكين نداشته و آن را نميپذيرند و حاضر به اطاعت و پيروي از او نيستند، و هرگاه كه اين علت برطرف شود، ظهور نيز محقق خواهد شد».
مرحوم فاضل مقداد نيز دربارة علت غيبت ميفرمايد: يكي از علل و عوامل غيبت امام زمان، كثرت دشمنان و اندك بودن پيروانش است. -
موعود در آينة ثقلين چیست ؟
1. مهدي در قرآن
قرآن كريم، در آيات متعددي با قاطعيت از پيروزي نهايي اسلام، غلبة صالحان و پارسايان، كوتاه شدن دست زورگويان و آيندة درخشان و سعادتمندانة بشريت سخن ميگويد:
او كسي است كه فرستادة خود را با هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همة اديان غالب گرداند؛ هرچند مشركان كراهت داشته باشند.
و هرآينه در زبور پس از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايستهام وارث (حاكم) زمين خواهند شد».
بهدرستي كه زمين از آنِ خداوند است و آن را به هركس از بندگانش كه بخواهد، واگذار ميكند، و سرانجام [نيك] براي پارسايان است.
و ميخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهاده و آنان را پيشوايان و وارثان روي زمين قرار دهيم.
خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام دادهاند، وعده ميدهد كه قطعاً آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد؛ همانگونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد، و دين و آييني را كه براي آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت، و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل ميكند؛ آنچنانكه تنها مرا ميپرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت، و كساني كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقاناند.
همانگونه كه مشاهده ميشود، قرآن كريم بهصورت قطعي و يقيني خبر از غلبة دين اسلام بر ساير اديان ميدهد و سخن از حكومت صالحان و پارسايان بر سراسر زمين ميگويد. از اينجا ميتوان نتيجه گرفت كه انديشة مهدويت يك انديشة جهاني و يك فلسفة بزرگ براي آيندة انسان و بشريت است.
2. مهدي در روايات
صرفنظر از آيات قرآن، مجموعة بسيار وسيعي از روايات در مجامع معتبر روايي، اعم از منابع اهل سنت و منابع شيعي، وجود دارد كه به مسئلة مهدويت و تبيين ابعاد و جوانب مختلف آن پرداختهاند. برخي از عناوين محورهاي كلي دربارة مهدي موعود، كه در روايات بهتفصيل بيان شدهاند، عبارتاند از:
الف) ذكر جزئيات تولد آن حضرت؛
ب) بيان نسب خانوادگي او؛
ج) تأكيد بر عمر و غيبت طولاني او؛
د) بشارت به ظهور آن حضرت؛
هـ) بيان علايم ظهور؛
و) بيان جزئيات و ويژگيهاي عصر حضور.
كثرت روايات مربوط به مهدويت بهاندازهاي است كه براي هيچكس جاي ترديدي دربارة آن وجود مقدس باقي نميگذارد. حتي رواياتي كه اهل سنت از پيامبر اكرم دربارة حضرت مهدي نقل كردهاند، به تصديق عدهاي از علماي خودشان به حد تواتر ميرسد و گروهي از انديشمندان و پژوهشگران اهل سنت اعتقاد به آن حضرت را مورد اتفاق همة فرقههاي اسلامي دانستهاند. عدهاي ديگر از انديشمندان اهل سنت نيز كتابهاي مستقلي دربارة آن حضرت و علايم ظهور او نوشتهاند. شهيد صدر دربارة كثرت روايات دربارة مهدي موعود ميگويد: «با جستوجوي ناقصي كه داشتم، در مجامع حديثي اهل سنت چهارصد حديث از پيامبر دربارة مهدي موعود يافتم و درمجموع بيش از ششهزار حديث در مجامع مختلف روايي، اعم از كتابهاي اهل سنت و شيعه، دربارة مهدي موعود آمده است». -
موعود در اديان چیست؟
ملل و اقوام مختلف در اصل اعتقاد به ظهور يك منجي در آخرالزمان تقريباً اتفاقنظر دارند و هركدام بر اساس فرهنگ خود نامي بر آن نهادهاند؛ هرچند دربارة مصداق او، ويژگيهاي شخصيتي او، چگونگي ظهور او، مشخصات دوران حضور او و هدف او اختلافات زيادي ميان مسلمانان و ديگران وجود دارد. ما به فراخور بحثمان توضيحي كوتاه در مورد موعود در اديان ابراهيمي ارائه مي¬دهيم.
موعود پاياني يهوديان، شخصي است از تبار داود كه ميخواهد قوم يهود را نجات دهد و آنان را از سختي و فلاكت برهاند. يهوديان در سراسر تاريخ محنتبار و پر از رنج و سختي خود، همواره به اميد ظهور «مسيحا»، همة انواع تحقير و شكنجه را تحمل كردهاند. آنان معتقدند كه در آخرالزمان منجي و موعودشان خواهد آمد و آنان را از ذلت و درد و رنج رها خواهد ساخت و قوم يهود را فرمانرواي جهان خواهد كرد.
بسياري از مسيحيان نخستين، يعني نخستين كساني كه به حضرت عيسي ايمان آوردند، از جمله يهودياني بودند كه ميپنداشتند عيسيبنمريم، همان موعود منتظر و منجي يهوديان است. اما پس از مدتي مشاهده كردند كه مسيح نيز نتوانست آن انتظارات را محقق سازد و به پندار آنان به صليب آويخته شد. پس از آن معتقد شدند كه پس از سه روز كه از مرگ او گذشت، مجدداً از قبر خود برخاسته و به آسمانها رفته و منتظر موقعيتي ديگر براي بازگشت است. فرقههاي مختلف مسيحيت از آن زمان تا روزگار حاضر به اميد بازگشت ثانوي عيسي مسيح دعا ميكنند.
در اسلام نيز هم اهل سنت و هم شيعه به موعود آخرالزمان معتقدند و تفاوت اساسي آنان در مسئلة غيبت است. اهل سنت نيز موعود را از نسل حضرت فاطمه و امام حسين ميدانند و بسياري از احاديث را كه در وصف آن حضرت در منابع شيعي وجود دارد، ميپذيرند. حتي بسياري از بزرگان اهل سنت دربارة امام زمان كتاب مستقل نوشتهاند.
درمجموع ميتوان انتظار موعود آخرالزمان را از انديشه¬هاي مشترك ميان اديان دانست. -
ضرورت وجود منجي و موعود نهايي چیست ؟
همة ادلهاي كه ضرورت وجود امام معصوم در دوران خاتميت و پس از رحلت پيامبر اكرم را اثبات ميكنند، ضرورت وجود منجي و موعود نهايي در دوران غيبت و همة دورانهاي پس از پيامبر اكرم را نيز شامل ميشوند. درعينحال، ميتوان براي اثبات ضرورت وجود منجي و موعود نهايي، ادلهاي را اقامه كرد. همگي ميدانيم كه كامل كردن شرايط براي رشد و تكامل آزادانه و آگاهانة انسانها، كمك به رشد عقلاني و تربيت روحي و معنويِ انسانهاي مستعد، تشكيل جامعة آرماني بر اساس خداپرستي و ارزشهاي الهي و گسترش عدلوداد در سراسر زمين از جملة مهمترين اهداف برانگيختن پيامبران و فرستادن پيامهاي آسماني بوده است. هريك از پيامبران با توجه به شرايط عصر خويش توانستند تا اندازهاي در تحقق برخي از اين اهداف موفق شوند. اما هيچيك از آنان موفق به تشكيل حكومت جهاني نشدند؛ يعني هيچكدام نتوانستند عدل جامع و عمومي را برقرار سازند؛ هرچند برخي از آنان موفق شدند در محدودة جغرافيايي خاصي حكومت الهي را تشكيل دهند.
از طرفي ميدانيم كه خداي متعال در قرآن كريم و ساير كتابهاي آسماني وعدة تحقق حكومت الهي را در پهنة زمين داده است، كه ميتوان آن را نوعي پيشگويي نسبت به فراهم شدن زمينة پذيرش دين حق در سطح وسيعي از جامعة انساني بهحساب آورد. تحقق حكومت ديني و الهي در سطح جهان را ميتوان هدف نهايي بعثت پيامبر خاتم و دين جهاني و جاوداني او بهحساب آورد. به تعبير ديگر، دين اسلام، ديني جهاني است و براي هدايت همة جهان آمده است. اما روشن است كه تاكنون اين هدف محقق نشده و قرآن كريم وعدة تحقق آن را داده است. همانطور كه خواهيم گفت، بر اساس معارف اسلامي و آيات قرآني، آيندة بشريت در همين كرة خاكي، آيندهاي روشن و اميدبخش است.
با توجه به اينكه امامت، متمِّم نبوت و تحققبخش حكمتِ خاتميت است، و با توجه به اينكه ميدانيم اين مهم، يعني برقراري عدل الهي و اجراي احكام الهي در گسترة زمين، تا به حال تحقق نيافته است، ميتوان نتيجه گرفت كه اين هدف بهوسيلة آخرين امام و آخرين بازماندة نسل پيامبران، مهدي موعود، تحقق خواهد يافت.
علامه طباطبايي در تبيين ضرورت وجود منجي و موعود، بياني ديگر دارند. ميتوان بيان علامه طباطبايي را بهصورت زير دستهبندي كرد:
الف) همة انواع آفرينش مشمول قانون هدايت عمومي هستند؛ يعني ابزار و وسايل مقتضي براي هدايت در اختيار همة موجودات قرار گرفته است؛
ب) در اين ميان نوع انسان، براي هدايت و وصول به كمال انسانيت و سعادت نوعي خود، مجهز به نيرويي به نام وحي، نبوت و امامت شده است؛
ج) كمال دنيوي مقدمة كمال اخروي است؛
د) روشن است كه اگر انسانها در زندگي اجتماعي خود به اين كمال و سعادت نرسند، در آن صورت تجهيز آنان به چنين نيرو و استعدادي لغو و بيهوده خواهد بود؛
هـ) بدون وجود انساني كامل (منجي) كه بتواند زمينة شكوفايي همة استعدادهاي انساني را فراهم كند، چنين سعادت و كمالي به دست نخواهد آمد؛
و) لغو و باطل نيز در آفرينش خداوند راه ندارد؛
ز) پس وجود منجي جهاني براي نيل به سعادت اجتماعي ضرورت دارد.
تقرير ديگر اين استدلال را ميتوان به اين صورت دستهبندي كرد:
الف) بشر از نخستين روزهاي سكونت خود در كرة زمين و تشكيل جامعة انساني، بهطور فطري در آرزوي داشتن يك زندگي اجتماعي سعادتمندانه بوده و همواره به اميد دستيابي به چنين آرزويي حركت ميكرده است؛
ب) اگر اين آرزو و خواستة بشر امكان تحقق خارجي نداشت، در آن صورت تجهيز بشر به آن، خلاف حكمت بود. به تعبير ديگر، وجود چنين آرزويي در نهاد بشر، نشاندهندة تحقق آن است؛ همانگونه كه وجود گرسنگي در انسان، نشاندهندة وجود عامل رفعكنندة آن در جهان خارج است و يا وجود تشنگي نشاندهندة وجود آب است؛ والا اگر آب و غذايي وجود نميداشتند، تشنگي و گرسنگي هم محقق نميشد؛
ج) پس آيندة جهان ضرورتاً روزي را در بر خواهد داشت كه «در آن روز جامعة بشري پر از عدلوداد شده و با صلح و صفا همزيستي كند و افراد انساني غرق فضيلت و كمال شوند». -
برخي از منابع مطالعاتي بحث امامت کدامند ؟
1) بياباني، محمد، «امامت و خلافت»، در: دانشنامة امام علي، ج3، ص131 ـ 184.
2) خرازي، محسن، بداية المعارف الالهية، مركز مديريت حوزة علميه، قم، 1369ش، ج2.
3) سبحاني، جعفر، الالهيات، المركز العالمي الدراسات الاسلامية، قم، 1411ق، ج4.
4) طاهري، حبيبالله، تحقيقي پيرامون امامت خاصه و عامه، انتشارات زاير، قم، 1381ش.
5) طباطبايي، محمدحسين، شيعه در اسلام، چاپ هشتم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي، قم، 1360ش.
6) مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد، چاپ پنجم، شركت چاپ و نشر بينالملل، تهران، 1380ش.
7) مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، چاپ دهم، صدرا، تهران، 1368ش.
8) مظفر، محمدحسين، علم امام، ترجمة علي شيرواني، الزهرا، تهران، [بيتا].
9) يوسفيان، حسن، «علم غيب امام»، در: دانشنامة امام علي، ج3، ص335 ـ 374.
10) يوسفيان، حسن و احمدحسين شريفي، پژوهشي در عصمت معصومان، پژوهشگاه فرهنگ و انديشة اسلامي، تهران، 1377ش. -
دلايل نصب امام علي(ع) چیست ؟
1. آيات قرآن : قرآن دربارة مصداق جانشيني پيامبر اسلام از هيچ فردي نام نبرده است. شايد اين بدان جهت است كه قرآن از تحريف مصون بماند، اما مواردي دربارة امامت عليبنابيطالب آمده كه توسط پيامبر تبيين و تفسير شده است. مرحوم علامه حلي در كتاب نهج الحق هشتادوهشت مورد و مرحوم قاضي نورالله شوشتري در احقاق الحق نود مورد از آيات را آوردهاند كه همگي بر اساس احاديثي است كه در منابع اهل سنت آمده و بر امامت امام عليبنابيطالب دلالت دارند. ما نيز بهاختصار به برخي از آنها اشاره ميكنيم.
الف) آية ولايت: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ؛ «سرپرست و ولي شما تنها خداست و پيامبر و آنهايي كه ايمان آوردهاند؛ همانها كه نماز را بر پا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند».
بر اساس روايات متعدد از شيعه و سني مراد از آيه، عليبنابيطالب است. اين ولايت كه با كلمة حصر، يعني «انما»، بيان شده است، به معناي اختيارداري و ولايت تشريعي (اولويت در تصرف، زعامت و وجوب اطاعت) است و ولايت امام در طول ولايت رسول خدا و ولايت الله قرار گرفته است.
ب) آية تبليغ: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ؛ «اي پيامبر آنچه ازطرف پروردگارت بر تو نازل شده است، كاملاً [به مردم] برسان و اگر نرساني، رسالت او را انجام ندادهاي. خداوند تو را از [خطرات احتمالي] مردم نگاه ميدارد و خداوند جمعيت كافران را هدايت نميكند».
اين آيه در حجةالوداع (هجدهم ماه ذيحجه) و در محلي به نام غدير خم بر پيامبر نازل شد و عليرغم آن گرماي سوزان، نبي گرامي اسلام، ازطرف خدا مأمور شد امام عليبنابيطالب را بهعنوان ولي امر مسلمين معرفي كند. ايشان نيز پس از جمع كردن مردم و قرائت خطبهاي نسبتاً طولاني، امامت و جانشيني حضرت را اعلام كردند. در فرازهايي از آن خطبه چنين آمده است: أَلَستُ أولي بِكم مِن اَنفُسِكم قالوُا بَلي، قال: مَن كنتُ مَولاهُ فَهذا علي مَولاه؛ اَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. «علماي شيعه و بسياري از علماي اهل سنت شأن نزول اين آيه را جانشيني امام علي و نصب آن حضرت از ناحية خدا براي امامت دانستهاند».
در كنار اين آيات ميتوان از آيات مباهله، تطهير و اطاعت نيز نام برد كه در آنان به برتري شخصيتي امام علي بر ديگران اعتراف شده است و شيعه و سني اتفاق دارند اين آيات در وصف امام علي است.
2. روايات : بررسي سيرة عملي پيامبر بهترين گواه بر اين امر است كه آن حضرت از آغاز رسالت تا پايان عمر شريفشان در موارد مختلف و به طرق گوناگون عليبنابيطالب را به جانشيني خود منصوب كردند و همواره آن را امري الهي و نه بشري خواندند. مرحوم شيخحر عاملي در اثبات الهدي در سه جلد، مرحوم علامه اميني در الغدير در يازده جلد، مرحوم ميرحامد حسين لكنهويي در عبقات الانوار در دوازده جزء، و مرحوم قاضي نورالله شوشتري در احقاق الحق و تكميل اين كتاب توسط آيتالله مرعشي نجفي در نوزده جلد و دهها كتاب ديگر كه همگي به رواياتي در باب اثبات امامت امام علي از منابع شيعه و سني پرداختهاند، نمونهاي از اين باب است. در اينجا بهاختصار به برخي از مهمترين آن روايتها اشاره ميكنيم:
الف) حديث انذار (يوم الدار) : پس از نزول آية وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ پيامبر اكرم بستگان نزديك خويش را به خانة ابوطالب دعوت كرد و پس از صرف غذا، به آنان فرمود بشارتي براي شما دارم كه هيچ فرزندي در عرب آن را براي قومش نياورد. من سعادت دنيا و آخرت را براي شما آوردهام و هركس مرا ياري دهد، برادر، وصي و جانشين من است. جمعيت همه سر باز زدند، مگر عليبنابيطالب، كه آن حضرت نيز ايشان را بهعنوان برادر، وصي و خليفة پس از خود برگزيد و ديگران را به اطاعت از او دعوت كرد. جمعيت همگي برخاستند و هنگام خروج با تمسخر به ابوطالب گفتند: به تو دستور ميدهد كه به فرمان پسرت باشي و از او اطاعت كني.
اين حديث را بسياري از دانشمندان اهل سنت مانند ابنابيجرير، ابنابيحاتم، ابنمردويه، ابونعيم، بيهقي، ثعلبي، طبري، ابناثير و ابوالفدا نقل كردهاند.
ب) حديث منزلت : رسول خدا خطاب به اميرالمؤمنين فرمود: اَنتَ مِنّي بِمَنزِلةِ هارونَ مِن موسي اِلاّ اَنَّهُ لا نبي بعدي؛ «تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسي هستي؛ جز اينكه پس از من پيامبري نيست».
در اين حديث تمام شئوني كه براي حضرت هارون ثابت بود (جز شأن نبوت) براي امام علي نيز ثابت است. بر اساس آيات قرآن، شئوني مانند وزير بودن، بازو بودن، جانشين و خليفه بودن، شريك امر رسالت بودن ثابت است، ولي امر نبوت دربارة امام علي استثنا شده است.
در كنار اين روايات ميتوان به حديث ثقلين و حديث غدير (كه توضيح آن در آية تبليغ گذشت) نيز استناد كرد كه همگي دليل بر جانشيني امام علي بهجاي پيامبر است.
3. احتجاجهاي امام علي براي اثبات امامت خود : امام عليبنابيطالب بارها براي اثبات حقانيت خلافت خود با ديگران احتجاج، و خود را از طريق نص و نصب جانشين پيامبر معرفي كردند. ايشان در كلمات و سخنرانيهايشان از چهار طريق لياقت، قرابت، بيعت و وصيت (نصب) براي امامت و جانشيني خود استدلال كردند. روشن است كه لياقت، مقدمه و زمينة وصيت است، و قرابت و بيعت را نيز ايشان از باب جدال احسن آورده است و اصليترين دليل همان راه وصيت و نصب است؛ زيرا آن حضرت، امامت ـ و به تبع آن خلافت ـ را حق مسلّم خويش دانسته و ديگران را غاصب معرفي ميكند. ايشان علاوه بر سخنراني و دفاع از حق خود براي خلافت، در عمل نيز بارها احتجاجاتي با خلفا و مردم داشتهاند. نمونههايي از اين احتجاجات عبارتاند از:
1. احتجاج امام علي با ابابكر و رد حجيت اجماع اهل حل و عقد، به دليل عدم حضور صحابههايي مانند سلمان، اباذر و...؛
2. احتجاج امام علي با جمعي از مهاجر و انصار به حديث غدير و منزلت، پس از هجوم به خانة امام علي و مجروح ساختن حضرت زهرا و كشاندن امام علي به مسجد براي بيعت؛
3. احتجاج امام علي با اصحاب شورا به حديث غدير و منزلت، پس از مرگ خليفة دوم و واگذاري امر به شوراي ششنفره؛
4. احتجاج امام علي با جمعي از مهاجر و انصار به حديث غدير، در ايام خلافت عثمان؛
5. احتجاج امام علي با طلحه به حديث غدير، در روز جنگ جمل و موارد بسيار ديگري كه دليل بر حقانيت امام علي بر امر خلافت است.
بديهي است اگر آن جناب خود را محق نميدانستند و ديگران نيز اين حق را براي ايشان قايل نبودند، چنين احتجاجاتي بيمعنا بود.
4. احتجاجهاي پيشوايان دين و صحابه براي اثبات امامت امام علي : بسياري از معصومان و صحابة رسولالله نيز براي اثبات امامت امام علي به احتجاج با ديگران پرداختهاند كه در اينجا به برخي از آن موارد اشاره ميكنيم.
1. احتجاج حضرت زهرا بر امامت امام علي به حديث غدير و منزلت؛
2. احتجاج امام حسن بر امامت امام علي به حديث غدير و منزلت؛
3. احتجاج امام حسين بر امامت امام علي به حديث غدير؛
4. احتجاج سلمان فارسي بر امامت امام علي؛
5. احتجاج اباذر بر امامت امام علي به حديث سفينه و ثقلين؛
6. احتجاج عمار ياسر بر امامت امام علي به حديث غدير؛
7. احتجاج اصبغبننباته بر امامت امام علي به حديث غدير؛
8. احتجاج قيسبنسعدبنعبادة انصاري بر امامت امام علي به حديث غدير و منزلت و دهها موارد ديگر كه بيانگر آن است كه در همان زمان نيز بسياري از بزرگان اسلام امامت و خلافت را حق امام علي ميدانستند. -
جمع بندي مباحث امامت چیست ؟
1) امامت در لغت به معناي پيشوايي و رهبري است؛ اما در اصطلاح، معاني متفاوتي براي آن ذكر شده است. با الهام از معارف شيعي ميتوان امامت را به منصبي الهي تعريف كرد كه پس از انقطاع وحي، عهدهدار استمرار وظايف پيامبر خاتم است.
2) امامت نيز همچون نبوت، جزء اصول دين است، نه از فروع آن. بنابراين مبحث امامت، بحثي كلامي است و نه فقهي.
3) تفسير وحي و تشريح مقاصد آن، بيان احكام مسائل جديد، پاسخگويي به شبهات اعتقادي و ديني، و جلوگيري از وقوع تحريف در دين، از جمله وظايف پيامبر اكرم بود. به عقيدة شيعيان، مسئلة امامت، تدبيري الهي و حكيمانه است كه بهمنظور استمرار اين وظايف تا روز قيامت، در متن دين نهاده شده است.
4) رهبري سياسي و زعامت اجتماعي يكي از شئون امامت است.
5) يكي ديگر از مهمترين شئون امامت از ديدگاه شيعيان، جانشيني پيامبر در همة وظايف نبوت، جز در مسئلة تلقي وحي است. امامان، در اين مرتبه، وظيفهاي شبيه وظايف پيامبران تبليغي در امتهاي پيشين بر عهده دارند.
6) ولايت باطني بر همة موجودات عالم، از ديگر شئون امامت است. به اعتقاد شيعيان، امام قطب و مركز عالم هستي است و زمين لحظهاي از وجود و حضور امام و حجت الهي خالي نخواهد شد.
7) عصمت، علم خدادادي و نصب الهي از مهمترين شرايط امامت است. شيعيان برخورداري از اين سه ويژگي را از شرايط لازم و ضروري براي تصدي مقام امامت ميدانند.
8) بهرهمندي امامان از علم غيب اولاً، مشروط به خواست و ارادة آنان و خداي متعال است و ثانياً، به معناي آن نيست كه در مقام عمل نيز لزوماً بر اساس آگاهيهاي غيبي خود رفتار كنند.
9) ازآنجاكه مالك و حاكم حقيقي خداست، هيچكس بدون اذن و اجازة او حق حكومت بر مردم و امرونهي حقيقي به آنان را ندارد. بنابراين، حاكم حقيقي و مُطاع، به حكم عقل و شرع، كسي است كه از سوي خداوند منصوب و مأذون باشد.
10) لازمة معصوم بودن امام و بهرهمندي او از علوم غيبي اين است كه منصوص و منصوب از ناحية خداوند باشد؛ زيرا كسي جز خداوند نميتواند اين دو ويژگي را در افراد تشخيص دهد.
سایت رسمی
مرکز آموزش مجازی ونیمه حضوری موسسه امام خمینی بلوار امین 20متری گلستان پلاک 27
Daftar.ictu@qabas.net
(+98)25-32908193