علم و دين
علم و دين
توضیح :
"در این قسمت، که از کتاب اول او گرفته شده است، بیان می گردد که باربور با قایل شدن به توازی های روش شناختی بین علم و دین اعلام می دارد که گزاره های دینی نیز همچون نظریات علمی معرفت زا هستند. باربور در تمام این موارد تلاش می کند با مقایسه بین علم و دین، گزاره های دینی را مانند نظریات علمی، معنادار و قابل اثبات و نقد بداند و با بیان شباهت در ساختار، مدل و الگو، تعارض را از بین ببرد و دین و الهیات را در زمره سلسله علوم قرار دهد. ([25]) اما باربور خود دیدگاه اصالت واقع نقادانه دارد و می گوید: حقیقت یعنی توافق و سازگاری با واقعیت، ولی چون واقعیت برای ما قابل دست رسی نیست، از این رو، باید تمام ملاک های ارزیابی با هم موجود باشند تا بصیرت معتبری بدهند و یک ملاک به تنهایی ـ که برخی گفته اند ـ کافی نیست. از این رو، باربور با توجه به اعتقاد به پروتستانتیزم اعتدالی، واقع گرایی نقادانه و فلسفه پویشی، معتقد است که برای شناخت عالم هستی از خدا تا طبیعت و انسان باید معتقد به همکاری علم و دین باشیم و هرچند در بسیاری موارد حوزه های آن ها جداست، ولی هر کدام به یک جنبه از معرفت، می پردازد: علم به تجربه حسی ما و دین به تجربه دینی ما."
چیکده :
اين مقاله با توجه به اهميت مسئله علم و دين، به بحثِ رابطه علم و دين از منظر ايان گريم باربور مي پردازد. ابتدا نگاهي گذرا به زندگي باربور مي افكند و سپس به شباهت هاي موجود بين روش هاي علم با روش هاي دين اشاره مي كند. در اين قسمت، كه از كتاب اول او گرفته شده است، بيان مي گردد كه باربور با قايل شدن به توازي هاي روش شناختي بين علم و دين اعلام مي دارد كه گزاره هاي ديني نيز همچون نظريات علمي معرفت زا هستند. سپس با بيان آنچه او در كتاب دوم خود براي اين بحث بيان كرده، به برخي از موارد اصلي شباهت هاي روش شناختي از قبيل شباهت در ساختار، ملاك هاي ارزيابي، الگو و مدل اشاره مي گردد. باربور در تمام اين موارد تلاش مي كند با مقايسه بين علم و دين، گزاره هاي ديني را مانند نظريات علمي، معنادار و قابل اثبات و نقد بداند و با بيان شباهت در ساختار، مدل و الگو، تعارض را از بين ببرد و دين و الهيات را در زمره سلسله علوم قرار دهد. از آن روي كه جاي دادن الهيات در سلسله مراتب علوم، مستلزم اثبات علم بودنِ الهيات است، باربور به دنبال اثبات علم بودنِ الهيات است تا بتواند با توازي هاي روش شناختي بين آن ها هر دو را در معرفت زايي ما دخيل بداند و به نوعي علم و دين را مكمل همديگر در معرفت زايي قرار دهد. در پايان نيز سعي نموديم با بررسي و نقد ديدگاه باربور بحث را به اتمام برسانيم. البته ما نيز در اصل عدم تعارض علم با دين با او هم عقيده ايم منتهي در نحوه بيان بحث و توازي هاي روش شناختي نقدهايي داريم. بديهي است اين مقاله تنها به بخش كوچكي از رابطه علم و دين از نگاه باربور مي پردازد و تحقيق كامل تر در اين باره نيازمند بحث هاي بيشتري است.