پرسش و پاسخ

  • در اين بخش به آياتي چند از قرآن براي اثبات عدم تحريف آن استدلال شده است.
    الف) آية حفظ
    إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ «ما خود قرآن را نازل كرده و خود نگهبان آن خواهيم بود».
    در اين آية شريفه، بر نزول قرآن از سوي خداوند تأكيد شده و همچنين از نگهباني و حفظ قطعي و مسلّم آن پس از نزول، سخن به ميان آمده است. از‌آنجا‌كه اين آيه، مصونيت قرآن پس از نزول را به‌طور مطلق بيان كرده، پس شامل حفظ قرآن از تحريف هم مي‏شود؛ زيرا هيچ حفظي مهم‌تر از حفظ از تحريف نيست.
    ب) آية عزت
    بر اساس آيه‏اي كه مي‏توان آن را «آية عزت» ناميد، قرآن كتابي شكست‏ناپذير است و به‌هيچ‏وجه و از هيچ‏سو امر باطلي به آن رو نمي‏آورد: وَإِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ * لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ؛ «و به‌راستي كه آن كتابي ارجمند است. از پيش روي آن و از پشت سرش باطل به سويش نمي‏آيد».
    صفت «عزيز» ـ كه در اين آيه در وصف قرآن به كار رفته است‌ ـ به‌تنهايي بر مصونيت قرآن از تحريف دلالت دارد؛ زيرا تحريف، نوعي شكست‏پذيري و نفوذپذيري است كه با «عزيز بودن» قرآن سازگاري ندارد. از جملة لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ نيز مي‏توان عدم تحريف قرآن را استفاده كرد؛ زيرا افزايش يا كاستي آيات قرآن، روشن‏ترين مصداق روي ‏آوردن باطل به آن است.
    شبهه: استدلال به آيات قرآن براي عدم تحريف آن، استدلالي دوري است؛ يعني امكان اينكه آيات مورد استناد، خود تحريف شده باشند، وجود دارد. بنابر‌اين استدلال به آنها براي نفي تحريف سودمند نيست.
    پاسخ: الف) صرف احتمال، هيچ متني را از اعتبار نمي‌اندازد و نهايت چيزي كه صرف احتمال تحريف اقتضا دارد، ضرورت بررسي تحريف يا عدم تحريف آن متن است و چنانچه دليلي بر تحريف به دست نيايد، اعتبار متن تثبيت مي‌شود و در استدلال به آن هيچ خللي رخ نمي‌دهد.
    ب) تاكنون هيچ دليلي بر تحريف آيات مورد استناد، ارائه نشده است و حتي آن دسته از مدعيان تحريف قرآن كه در صدد گردآوري و استقصاي آيات تحريف‌شده ـ به گمان خويش‌‌‌ ـ برآمده‌اند، اين آيات را از آيات تحريف‌شده به‌شمار نياورده‌اند.
    ج) اگر آيات مورد استناد تحريف شده بود، مي‌بايست بتوان مثل اين آيات را در‌صورتي‌كه خود يك واحد معنايي (سوره) باشند و اگر هم يك واحد معنايي را تشكيل نمي‌دهند، همراه با مجموعة آيات قبل و بعد از آن، كه يك سوره را تشكيل مي‌دهند، آورد؛ در‌حالي‌كه چنين چيزي امكان ندارد. بنابراين معلوم مي‌شود اين آيات تحريف نشده‌اند و استدلال به اين آيات به عدم تحريف قرآن تمام است. به تعبير ديگر دليل عقلي اعجاز، اضافه شدن چيزي به قرآن را نفي مي‌كند، لازمة اين سخن اين است كه چيزي بر قرآن اضافه نشده است. پس آيات مورد بحث اضافه بر قرآن نشده است. در نتيجه تمسك به مضمون خالي از اشكال است. از‌اين‌رو هرگونه تحريف از قرآن نفي مي‌شود.

  • برخي روايات بر مصونيت قرآن از تحريف دلالت دارد؛ مانند:
    الف) بنا به نقل معتبر و متواتر، حضرت محمد در حديث ثقلين فرمودند:
    من در ميان شما دو شيء گران‌بها را واگذاشتم. مادامي‌كه به آن دو چنگ بزنيد، هرگز بعد از من گمراه نمي‌شويد. يكي از ديگري بزرگ‌تر است؛ كتاب خدا كه ريسماني كشيده‌شده از آسمان به زمين است؛ فرزندانم و خاندانم. آگاه باشيد كه آن ‌دو از هم جدا نخواهند شد تا اينكه در حوض [كوثر] بر من وارد شوند.
    حضرت در اين حديث چنگ زدن به قرآن را ماية دوري از گمراهي معرفي فرموده‌اند؛ اگر قرآن تحريف شده بود، نه‌تنها مانع گمراهي نمي‌شد، بلكه خود گمراه‌كننده بود. به تعبير ديگر بر اساس آيات شريفة وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَي * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَي * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَي، پيامبر بر اساس هوا و هوس و جهل سخن نمي‌گويد، و از سويي مي‌داند آن‌چنان‌كه در عصر خود او در قرآن تحريف صورت نگرفته است، در آينده هم در قرآن تحريف نمي‌تواند صورت گيرد. بر اين اساس مي‌فرمايد اگر به ثقلين ـ ‌كه يكي از آنها قرآن است‌ ـ تمسك كنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد.
    ب) روايات فراوان به محور و محك قرار دادن قرآن در بازشناسي آرا، تمايلات و جريانات فكري و اجتماعي حق از باطل توصيه مي‌كنند؛ مانند: «آن‌گاه كه فتنه‌ها (جريانات فكري و اجتماعي منحرف) چونان پاره‌هاي شب تيره بر شما مشتبه شدند، بر شما باد به قرآن».
    ج) رواياتي كه به محك زدن روايات با قرآن و كنار نهادن روايات مخالف قرآن تأكيد مي‌كنند؛ مانند: «پس روايتي را كه با كتاب خدا موافق است، انتخاب كنيد [و آن را مبناي فكر و عمل خويش قرار دهيد] و روايتي را كه با كتاب خدا مخالفت دارد، واگذاريد».

  • معتقدان به تحريف قرآن، براي اثبات مدعاي خود به برخي از آيات و روايات استدلال كرده‌اند كه آنها را بررسي مي‌كنيم.
    1. آيات و روايات بيانگر مشابهت امت اسلام با امت‌هاي پيشين
    ادعا شده است كه در برخي آيات به مشابهت امت اسلام با امت‌هاي پيشين اشاره دارد؛ مانند: لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَق؛ «حتماً شما بر حالتي پس از حالتي سوار مي‌شويد».
    نيز روايات به اين مسئله اشاره مي‌كنند؛ مانند: كلُّ ما كان في الاُمم السّالفة يكون في هذه الامة مثلُه؛ «هر‌چه در امت‌هاي گذشته وجود داشته، در اين امت همانند آن تحقق خواهد يافت».
    علاوه بر اين آيه و روايت، آيات مربوط به «سنت الهي» دلالت دارد كه امت اسلام، همانند امت‌هاي گذشته سير خواهد كرد و جرياناتي كه در آن امت‌ها رخ داده، در اين امت نيز رخ مي‌دهد و چون يكي از جريان‌هاي مهمِ امت‌هاي گذشته، تحريف كتاب‌هاي آسماني آنهاست، پس كتاب آسماني اين امت نيز تحريف مي‌شود.
    نقد و بررسي
    با چشم‌پوشي از مناقشه در سند روايات يادشده، دربارة دلالت اين آيات و روايات بر همانندي امت اسلام با امت‌هاي پيشين در همة امور، چند مطلب قابل توجه است:
    اولاً، طبق آيات و روايات همانندي در همة امور با امت‌هاي گذشته، موارد نقض فراواني دارد؛ مانند گوساله‌پرستي، سرگرداني چهل‌سالة بني‌اسرائيل در بيابان، مسخ شدن جمعي از بني‌اسرائيل، جريان گاو بني‌اسرائيل و مسئلة خاتميت پيامبر اسلام. پس اين همانندي عمومي استثناپذير است و با توجه به دلايل عدم تحريف قرآن، تحريف نشدن قرآن يكي از موارد استثناي اين آيات و روايات است؛
    ثانياًً، از نمونه‌هاي ذكر‌شده در اين روايات استفاده مي‌شود كه مقصود نوعي مشابهت است، نه مشابهت تام. پس مي‌توان گفت: تحريف معنوي قرآن يا بي‌اعتنايي به آن در مقام فهم و عمل، مورد مشابه با تحريف كتاب‌هاي انبياي گذشته به‌شمار مي‌آيد؛
    ثالثاًً، اگر مقصود از اين روايات، مشابهت كامل و در همة امور باشد، با آيات دال بر نفي تحريف مخالف خواهند بود و بايد آن روايات را توجيه كرد يا كنار نهاد.
    2. وجود مصحف‌هاي متفاوت با قرآن موجود
    روايات از وجود مصحف‌هاي غير از قرآن موجود در نزد صحابه سخن مي‌گويد كه با قرآن كنوني تفاوت‌هايي داشته‌اند و برخي از آنها مانند قرآن حضرت علي از ديدگاه شيعه معتبر است كه حضرت به دستور پيامبر اكرم گردآوري و براي استفادة مردم به خليفة اول ارائه شد؛ ولي خليفه از پذيرش آن سر باز زد و برخي از اطرافيانش گفتند كه ما همانند آن قرآن را پيش خود داريم. با توجه به تعدد مصحف‌ها، تفاوت آنها با قرآن موجود و اعتبار برخي از آنها معلوم مي‌شود كه قرآن تحريف شده است.
    نقد و بررسي
    اولاً، مصحف‌هايي كه نزد برخي از اصحاب بوده دربردارندة تمام قرآن نبوده است.
    ثانياً، تفاوت مصحف‌هاي يادشده با قرآن موجود تنها در بيان اموري مانند شأن نزول، ذكر مصداق، تفسير و تأويل قرآن بوده است كه ربطي به متن قرآن ندارد. تفاوت قرآن حضرت علي با قرآن موجود نيز فقط در دو زمينه بوده است: الف) قرآن آن حضرت طبق ترتيب نزول مرتب شده است؛ ب) افزون بر متن قرآن، شأن نزول‌ها، مصاديق، تفسير و تأويل آيات نيز در آن ثبت شده است. اگر قرآن‌هاي ديگر با قرآن آن حضرت تفاوت‌هاي اساسي و قابل توجه مي‌داشت، آن حضرت نسبت به آن اعتراض جدي مي‌فرمود؛ در‌صورتي‌كه هيچ اعتراضي در اين خصوص از آن حضرت نقل نشده است.
    ثالثاً، اگر متن آن قرآن‌ها با قرآن موجود متفاوت باشند، همين تفاوت دليل ديگري بر بي‌اعتباري آنهاست؛ زيرا قرآن موجود به‌صورت متواتر نقل شده و بررسي آن، از سوي خدا بودنش را تأييد مي‌كند، ولي قرآن‌هاي ادعاشده، چنين نيستند.
    3. روايات بيانگر تحريف قرآن كريم
    مدعيان تحريف قرآن كريم مي‌گويند روايات فراواني از تحريف قرآن به‌طور كلي سخن گفته‌اند يا در آنها آيات قرآن به‌گونه‌اي ديگر تلاوت شده كه تحريف شدن آن آيات در قرآن موجود مشهود است.
    نقد و بررسي
    بيان و بررسي مفصل اين روايات، خارج از اين مجال است. از‌اين‌رو به‌اختصار مي‌گوييم كه اكثر‌قريب‌به‌اتفاق اين روايات معتبر نيستند و برخي از اين مجموعه تكراري است. برخي از آنها كاملاً بي‌ارتباط با تحريف است و تعدادي تغييرات غيرمؤثر در معناي آيات را مطرح ساخته است. بسياري از آنها مطالب تفسيري و ذكر مصداق و شأن نزول و نقل به معنا و اقتباس است. به‌عنوان نمونه، در يكي از اين روايات نقل شده كه امام باقر در ذيل آية يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَس فرمودند: يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ في عليّ.
    روشن است كه به‌هيچ‌وجه نمي‌توان ادعا كرد كه جملة في علي ادامة آيه بوده و از قرآن‌هاي كنوني حذف شده است.
    در بعضي از روايات مربوط به تحريف قرآن، تعابير كلي به‌كار‌رفته كه شمول آنها نسبت به تحريف لفظي نيازمند دليل ديگري است و مي‌توان توجيه‌اي ديگر از آن داشت.

  • تأثير‌پذيري اديان و متون ديني از فرهنگ زمانة خويش را مي‌توان از يك نگاه به عام و خاص تقسيم كرد. در تأثيرپذيري به معناي عام، با قطع‌نظر از تأييد يا رد آن توسط متني كه آن نوع از تأثيرپذيري در آن رخ داده است، به سبب بازتاب بخش‌هايي از فرهنگ زمانه در متن مكتوب مي‌توان به گوشه‌هايي از زواياي فرهنگ زمانه دست يافت. در باب اديان و متون ديني موارد زير از تأثيرپذيري به معناي عام شمرده مي‌شود: تناسب معجزة هركدام از انبياي الهي با علوم و فنون رايج در زمان خودشان، كه از آن به دست مي‌آيد كه به‌عنوان نمونه هنر و فن رايج در زمان حضرت موسي سحر و جادو و در زمان حضرت عيسي طب و پزشكي و در زمان پيامبر اكرم فصاحت و بلاغت بوده است. لذا از اين طريق بخشي از فرهنگ زمانة اين سه پيامبر بزرگ بر ما آشكار مي‌شود. نمونة ديگر، بعثت هر پيامبري از پيامبران الهي به زبان قومي است كه براي هدايت آنها برانگيخته مي‌شد. اين امر نيز به نوبة خود، ما را با بخش ديگري از فرهنگ زمانة انبياي الهي آشنا مي‌سازد؛ زيرا به‌عنوان مثال، از عربي بودن قرآن به دست مي‌آيد كه زبان مخاطبين نخستين حضرت خاتم عربي بوده است. تعرض قرآن به بت‌هاي لات، منات و عزي، با قطع‌نظر از ديدگاه قرآن در رد يا تأييد آنها، و عدم تعرض به بت‌هايي مانند خدايان مردم هند نظير ويشنو و شيوَه با‌اينكه پيشينة آنها به پيش از اسلام برمي‌گردد، نمونة ديگري از تأثيرپذيري به معناي عام، و بيانگر نوع بت‌هاي مطرح در سرزمين جزيرةالعرب قرن هفتم ميلادي است. اين نوع تأثير‌پذيري، طبيعي و منطقي است و هيچ نقص و اشكالي پديد نمي‌آورد.
    اما در تأثيرپذيري از فرهنگ زمانه به معناي خاص، افزون بر انعكاس فرهنگ زمانه، از آن، گونه‌اي از تأييد و سازش‌كاري با فرهنگ زمانه نيز استفاده مي‌شود. استفاده از همة ضرب‌المثل‌ها، تشبيهات و كنايه‌هاي رايج ميان مخاطبين اوليه و به‌كارگيري آنها به همان معناي مورد نظر ايشان و ارائة پاسخ به پرسش‌هاي مخاطبين اوليه بر اساس دانستني‌ها، احكام و تعصبات شديد قبيله‌اي، خرافات و عناصر فرهنگي و اجتماعي خاص عصر نزول، از مصاديق تأثيرپذيري به معناي خاص تلقي مي‌شود. اين نوع تأثير‌پذيري است كه سبب بروز مشكلات مي‌شود.
    از نگاهي ديگر مي‌توان تأثيرپذيري اديان الهي و متون ديني از فرهنگ زمانه را به دو گونة تأثيرپذيري مثبت و تأثيرپذيري منفي ترسيم كرد. نمونه‌هاي زير از مصاديق گونة نخست هستند: تناسب معجزة هر پيامبري با علوم و فنون رايج زمان خويش، بعثت هر پيامبري به زبان جامعة خودش، تبليغ هر نبي‌اي متناسب با سطح فكر و انديشة مخاطبين اوليه‌اش و پاسخ‌گويي به پرسش‌ها و نيازهاي آنان، استفاده از قالب‌هاي ادبي رايج ميان مردم براي انتقال پيام‌هاي دين، گزارش رويدادها و وقايعي كه مثلاً برخي از آيات قرآن براي تحليل آنها و مشخص كردن تكليف مسلمانان در آن موارد در قرآن مطرح شده است. از سوي ديگر، انعكاس سازش‌كارانة فرهنگ زمانه و ارائة پاسخ به پرسش‌هاي مخاطبين اوليه بر اساس دانستني‌ها، مقبولات و مشهوراتِ نزد آنها (هرچند نادرست و خلاف واقع)، از گونة تأثيرپذيري منفي از فرهنگ زمانه محسوب مي‌شود.
    پس از بيان اين مقدمه، سؤالي كه مطرح مي‌شود اين است كه مقدار تأثير قرآن از فرهنگ زمانه‌اش چقدر بوده است؟ آيا قرآن متأثر از تأثيرات عام و خاص و مثبت و منفي فرهنگ زمانة خود بوده است؟
    از‌آنجا‌كه قرآن در مرحلة نخست، براي هدايت اعراب جزيرة‌العرب آمده بود و در اين راستا لازم بود كه اموري از عناصر فرهنگي را نفي يا تأييد و يا تعديل كند، به همين دليل اين امور در قرآن انعكاس يافته است. از‌اين‌رو نمي‌توان تأثير‌پذيري عام و مثبت قرآن از زمانه را نفي كرد و بعيد است كسي در اين نوع تأثيرات شك و ترديد داشته باشد.
    اما آنچه مهم است تأثير‌پذيري خاص و منفي از فرهنگ زمانه است كه انديشمندان در اين باره اختلاف‌نظر دارند. نمونة بارز اين اختلاف اين است كه آيا الفاظ قرآن از جانب پيامبر است و تحت تأثير زمانه شكل گرفته و خداوند نقشي در انتخاب كلمات نداشته است. خداوند تنها محتوا را بر پيامبر نازل كرده و اين پيامبر است كه آن را در قالب الفاظ بيان كرده است. از‌اين‌رو تمثيلات، تشبيهات و حتي مباحث مربوط به علوم و امثال آن از جانب پيامبر بوده و پيامبر به‌مثابة يك انسان، فرزند زمانة خود بوده و تحت تأثير فرهنگ عصر خودش است. بدين صورت فرهنگ جاهلي در قرآن انعكاس يافته است. يا برعكس الفاظ نيز همانند محتوا از جانب خداوند بوده و پيامبر اعظم اسلام در اين ميان نقشي نداشته است؟
    به دليل اهميت اين بحث لازم است ديدگاه‌هاي مطرح در اين زمينه به‌دقت بررسي شود.

  • ديدگاه مسلمانان از آغازين روزهاي آشنايي با وحي الهي تاكنون بر اين اصل استوار بوده كه قرآن كريم با همة معارف بلند و محتواي آسماني خود در قالب واژه‏ها، جمله‏ها و تركيب‏هاي موجود بر پيامبر گرامي اسلام نازل شده، و آن حضرت هم به‌عنوان رسول خداوند بدون هيچ كاستي و فزوني آن را به انسان‌ها ابلاغ فرموده است. شواهد و دلايل اين ديدگاه به سه دستة قرآني، روايي و تاريخي تقسيم مي‏پذيرد.
    1. شواهد قرآني
    الف) بدون شك تحدي قرآن شامل درخواست همانندآوري در فصاحت و بلاغت مي‏شود و فصاحت و بلاغت ناظر به الفاظ و عباراتي است كه گوينده براي اداي مقصود خويش به كار مي‏برد. بنابراين، مفاد آيات تحدي آن است كه اگر در نزول اين الفاظ و قالب‏هاي مشتمل بر اين معاني از سوي خداوند ترديد داريد، در مقام معارضه و براي اثبات مدعاي خود، الفاظ و عبارات ديگري مشابه اين الفاظ و عبارات بياوريد. يادآوري اين نكته ضروري است كه بيشترين جلوة تحدي براي مخاطبان نخست، همان فصاحت و بلاغت بود، و فصاحت و بلاغت ويژگي گفتار است، نه محتوا. پس بايد گفت بخشي از تحدي قرآن، مربوط به لفظ قرآن است.
    ب) تعابيري در قرآن به كار رفته‌اند كه ظهوري قوي در نزول الفاظ و عبارات از سوي خداوند دارند كه به بعضي از آنها اشاره مي‌شود:
    يك‌ ـ تلاوت: در كاربرد تلاوت، لفظ نيز مورد نظر است. قرآن براي بيان آنچه از سوي خدا بر پيامبر اكرم آمده، از «تلاوت» استفاده مي‌كند: تِلْكَ آياتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَيكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِيَن؛ «اين[ها] آيات خداست كه ما آن را به‌حق بر تو مي‏خوانيم و به‌راستي تو از جملة پيامبراني».
    دو‌ ـ قرائت: اين واژه تنها دربارة خواندن از روي نوشته به كار مي‌رود و دربارة خواندن قرآن به حضرت محمد به كار رفته است: سَنُقْرِؤُكَ فَلاَ تَنسَي؛ «به‌زودي تو را به خواندن [آيات خود] وامي‌داريم. پس فراموش نخواهي كرد».
    سه‌ ـ صُحُف: «صُحُف» جمع «صحيفه» به معناي شيء گسترده است. عرب به هر چيزي كه در آن مطلبي نگاشته شود، «صحيفه» گويد. اين واژه در دو مورد بر قرآن اطلاق شده و مراد از آن، تابلوهايي نوراني و غيرمادي است كه وحي بر آنها ثبت شده است. اين واژه بيانگر وجود ملفوظ و كتبي قرآن پيش از نزول است: رَسُولٌ مِّنَ اللهِ يَتْلُو صُحُفًا مُّطَهَّرَةً؛ «فرستاده‏اي از جانب خدا كه [بر مردم] صحيفه‏هايي پاك را تلاوت كند».
    به قرينة سياق، فاعلِ فعلِ «يتلوا» پيامبر اكرم است و دلالت دارد كه آن حضرت آيات الهي را از روي آن «صحف» مي‌خوانده است. از اينكه «صحف» با واژة «مطهّرة» وصف شده، برمي‌آيد كه مراد از آن، صحفِ مادي نيست. افزون بر اين، هيچ شاهدي وجود ندارد كه حضرت محمد آيات را براي مردم از روي نوشته خوانده باشد تا بگوييم مراد خواندن حضرت از روي قرآنِ نوشته‌شده بعد از نزول است.
    از اين ظهورات قرآني جز با دليل روشن برخلاف آن نمي‏توان دست برداشت، و چنين دليلي نيز وجود ندارد. نظير همين تعابير آياتي است كه بيانگر آن‌اند كه پيامبر هنگام دريافت وحي قرآني، قرآن (خواندني)، كتاب (نوشتني) و صُحُف (لوحه‏ها) را دريافت مي‏كند، كه به آنها اشاره مي‌شود:
    يك‌ ـ «قرآن»: اين واژه مصدر و به ‌معناي اسم مفعول و مشتق از «قرأ» (خواندن) است كه به‌صورت عَلَم به كار رفته و به ‌معناي خواندني و خوانده‌شده است.
    كاربردهاي قرآني ديگر اين واژه نيز بر خواندني بودن آن دلالت دارد. مثلاً در دو آية 15 و 61 سورة يونس به معناي مطلق‌ خواندن آمده است.
    واژة قرآن در آيات متعدد بر وحيِ نازل‌شده از‌طرف خداوند اطلاق شده است كه بر ملفوظ‌ بودن آن دلالت دارد؛ مانند: إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِياً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ «ما آن را قرآني عربي نازل كرديم. باشد كه بينديشيد».
    برخي آيات، خوانده ‌شدن قرآن توسط خداوند متعال بر پيامبر اكرم را مطرح مي‌كند؛ مانند: فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ «پس هنگامي كه آن (قرآن) را خوانديم، از خواندن آن پيروي كن».
    دو‌ ـ «عربي»: اين واژه دو معنا دارد: زبان عربي و فصيح. در‌هر‌صورت اين واژه بر الهي بودن الفاظ قرآن دلالت دارد. اگر مراد از آن «زبان عربي» باشد، زبان مربوط به الفاظ بوده، محتواي بدون لفظ در قالب هيچ زباني نمي‌گنجد. نيز اگر به معناي «فصيح» باشد، «فصاحت» نيز وصف سخن ملفوظ است. از آيات متعددي كه دلالت دارد قرآن كريم به زبان عربي وحي شده، استفاده مي‌شود الفاظ و جملات قرآن نيز الهي است؛ مانند: كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لِّقَوْمٍ يَعْلَمُونَ؛ «[قرآن] كتابي است كه آيات آن به‌‌روشني بيان شده است؛ قرآني به زبان عربي براي مردمي كه مي‌دانند».
    در برخي از اين آيات واژة «عربي» همراه با واژة «لسان»، وصف قرآن واقع شده كه ناظر به لفظ بوده، و مراد از آن بيان و نحوة گويش است؛ مانند: نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ * عَلَي قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ * بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ؛ «روح‌الامين آن را بر دلت نازل كرد تا از [جملة] هشداردهندگان باشي؛ به زبان عربي روشن».
    اين آية نوراني دلالت دارد بر اينكه قرآن كريم با الفاظ عربي غيرمادي بر قلب پيامبر اكرم فرود آمده است.
    سه‌ ـ «كلام‌الله»: كلام در لغت به ‌معناي «اصوات» يا «سخن انتقال‌دهندة معنا» است. بنابراين ملفوظ و معنادار بودن در كلام لحاظ شده است. به همين دليل در برخي آيات همراه با فعل «يَسْمَع» به ‌كار رفته و از شنيدن كلام خدا سخن به ميان آمده است؛ مانند: وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّي يسْمَعَ كَلاَمَ اللهِ...؛ «اگر يكي از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده تا كلام خدا را بشنود...».
    در صورتي نسبت‌ دادن سخن به فردي درست است كه وي كلمات آن را سامان دهد و سبك بيانيِ آن از او باشد؛ زيرا گزينش واژگان مناسب براي بيان مقصود و چگونگي سامان‌دهي آنها اساس يك سخن است. بنابراين الفاظ و تركيب قرآن ـ ‌كه خداوند آن را كلام خود مي‌نامد‌ ـ بايد از سوي باري‌تعالي باشد.
    چهار‌ ـ «قول»: برخي آيات وحيِ نازل‌شده از سوي خدا را «قول» مي‌خوانند و مراد از آن، سخن ملفوظ است؛ مانند: إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيكَ قَوْلاً ثَقِيلاً؛ «ما به‌راستي بر تو گفتاري سنگين مي‌افكنيم».
    در اين آيه، فاعلِ القا خداوند است كه گفتار خويش را بر پيامبر فرو‌مي‌فرستد.
    پنج‌ ـ «حديث»: اين واژه به معناي كلامي است كه شنيده مي‌شود. در فرهنگ قرآن نيز حديث، به سخن اطلاق شده است؛ از جمله در آية فَلاَ تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّي يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ...؛ «با آنان ننشينيد تا به گفتاري ديگر بپردازند...».
    آيه بر قرآنِ فرودآمده از سوي خداوند واژة «حديث»، و عبارت «أَحْسَنَ الْحَدِيثِ» را اطلاق مي‌كند كه دلالت دارد وحي قرآني سخن ملفوظ است.
    شش‌ ـ «لسان»: به كار رفتن واژة «لسان» در مورد قرآن بر وحياني بودن الفاظ آن دلالت دارد؛ مانند: وَهذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا؛ «و اين (قرآن) كتابي است به زبان عربي كه تصديق‏كننده [آن] است».
    استفاده از اين تعبير در مورد مفاهيم و محتواي الفاظ متعارف نيست؛ چنان‏كه واژة «عربي» به‌عنوان وصف واژة «لسان» تناسبي با محتوا ندارد؛ خواه واژة «عربي» به معناي زبان عربي و خواه به معناي فصيح باشد.
    2. شواهد روايي
    در روايات نيز شواهدي براي اثبات اين ديدگاه به چشم مي‏خورد كه در اينجا تنها به ارائة يك نمونه بسنده مي‏شود.
    امام علي مي‌فرمايد: ان اللّه‏ عز وجل بعث نبيه محمدا بالهدي وانزل عليه الكتاب بالحق. در اين روايت، از نزول «كتاب» بر پيامبر اكرم سخن به ميان آمده است. نزول كتاب، تعبيري است از نزول الفاظ و محتوا؛ به‌كارگيري لفظ كتاب در مورد نزول محتوا بدون لفظ، دور از فهم عاقلان است.
    در روايت ديگر علي‌بن‌سالم از پدرش نقل كرده است كه از امام صادق دربارة قرآن كريم پرسيدم. حضرت فرمودند: كلام الله و‌قول الله وكتاب الله و‌وحي الله؛ «[قرآن] سخن، قول، كتاب و وحي خداست».
    اين روايت با استفاده از كلماتي چون «كلام»، «قول» و «كتاب» به‌روشني دلالت مي‌كند كه الفاظ قرآن نيز وحياني است.
    3. شواهد تاريخي
    نگاهي گذرا به تاريخ قرآن، حقانيت اين ديدگاه را به‌روشني اثبات مي‏كند. تلاش‏هاي گستردة شخص پيامبر ـ ‌كه در قالب‏هاي زير تحقق يافته است‌ ـ همگي از اين حقيقت حكايت دارد كه واژه‏ها، جمله‏ها و تركيب‏هاي قرآني ـ ‌همانند معارف بلند آن‌ ـ از منبع وحي الهي سرچشمه گرفته‏اند:
    الف) به كار گرفتن جمعي از مؤمنان براي كتابت و ثبت دقيق آيات قرآن بلافاصله پس از نزول آيات؛ در‌حالي‌كه حضرت براي ثبت كلمات ديگر خود چنين رفتار نمي‌كردند. اگر كلمات و الفاظ قرآن از پيامبر بود، معني نداشت كه حضرت نسبت به بعضي از آنها رفتار خاصي از خود نشان دهند؛ مخصوصاً با توجه به اينكه حضرت قبل از بعثت چنين رفتاري نداشتند و بعد از نزول وحي نيز مي‌فرمودند كه آيات نازل‌شده را در كدام سوره و بعد از چه آيه‌اي قرار دهند. همة اينها دلالت بر آن دارد كه اين كلمات و الفاظ داراي ويژگي خاص هستند و آن الهي بودن آنهاست.
    ب) تعليم آيات نازل‌شده بر مسلمانان حاضر بلافاصله پس از نزول. اگر الفاظ قرآن از خود پيامبر مي‌بود، دليلي نداشت كه حضرت بلافاصله بعد از نزول وحي، آن را به اصحاب تعليم دهند و مي‌توانستند بعداً هم با تبديل محتوا به الفاظ آن را براي ديگران بيان كنند.
    ج) اعزام گروه‏هاي تبليغي براي تعليم قرآن به مسلمانان ساير مناطق، و تأكيد بر قرائت مستمر و حفظ قرآن. اگر الفاظ قرآن داراي خصوصيتي خاص نبود، چه دليلي داشت حضرت بر قرائت مستمر و حفظ آن تأكيد داشته باشند؛ در‌حالي‌كه آن حضرت نسبت به كلمات ديگر خود چنين تأكيدي نداشتند.
    به همين دليل، مسلمانان نيز در برخورد با قرآن ـ به همان مقدار كه نسبت به فهم معارف و مفاهيم آسماني آن تلاش كرده‏اند‌ ـ نسبت به شناخت واژه‏ها، جمله‏ها و اسلوب‏هاي تركيبي و ساختار ظاهري متن و دريافت سبك بديع و وجوه فصاحت و بلاغت و آهنگ موزون قرآن كوشش بسيار به عمل آورده‏اند.

سایت رسمی

مرکز آموزش مجازی ونیمه حضوری موسسه امام خمینی بلوار امین 20متری گلستان پلاک 27

Daftar.ictu@qabas.net

(+98)25-32908193

Site::public.tanke_you_message

Whoops, looks like something went wrong.

(1/1) ErrorException

file_put_contents(): Only 0 of 217 bytes written, possibly out of free disk space

in Filesystem.php (line 122)
at HandleExceptions->handleError(2, 'file_put_contents(): Only 0 of 217 bytes written, possibly out of free disk space', '/home3/akerdico/Core/vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Filesystem/Filesystem.php', 122, array('path' => '/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/L51RadQOpdE1JukX0x9VoKrvv5s2cUmXwEForFzv', 'contents' => 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"95aOyQJteomxaqUt4fsJ5j1CklKSn2WAeJo26gbt";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:39:"https://akerdi.ir/fa/subject/125?page=2";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', 'lock' => true))
at file_put_contents('/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/L51RadQOpdE1JukX0x9VoKrvv5s2cUmXwEForFzv', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"95aOyQJteomxaqUt4fsJ5j1CklKSn2WAeJo26gbt";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:39:"https://akerdi.ir/fa/subject/125?page=2";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', 2)in Filesystem.php (line 122)
at Filesystem->put('/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/L51RadQOpdE1JukX0x9VoKrvv5s2cUmXwEForFzv', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"95aOyQJteomxaqUt4fsJ5j1CklKSn2WAeJo26gbt";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:39:"https://akerdi.ir/fa/subject/125?page=2";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', true)in FileSessionHandler.php (line 83)
at FileSessionHandler->write('L51RadQOpdE1JukX0x9VoKrvv5s2cUmXwEForFzv', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"95aOyQJteomxaqUt4fsJ5j1CklKSn2WAeJo26gbt";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:39:"https://akerdi.ir/fa/subject/125?page=2";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}')in Store.php (line 128)
at Store->save()in StartSession.php (line 88)
at StartSession->terminate(object(Request), object(Response))in Kernel.php (line 216)
at Kernel->terminateMiddleware(object(Request), object(Response))in Kernel.php (line 187)
at Kernel->terminate(object(Request), object(Response))in index.php (line 60)