پرسش و پاسخ
-
دلیل آسمانی بودن قرآن چیست ؟
در درسهاي گذشته با ويژگيهاي وحي و پيامبران الهي آشنا شديم و يكي از راههاي شناسايي انبيا را صدور معجزه از آنان دانستيم. قرآن كريم معجزة جاويدانِ آخرين پيامبر الهي، حضرت محمد است.
هيچ انساني نتوانسته و نميتواند همانند قرآن را بياورد و همين گوياي اعجاز آن و در نتيجه ثابتكنندة آسماني بودن آن است. اين استدلال داراي مؤلفههاي زير است:
1. تحدي قرآن و گسترش نداي آن: قرآن در آيات متعددي مردم را به آوردن مثل آن دعوت كرده است و اين فراخوان و تحدي به همانندآوري بهصورتهاي مختلفي در قرآن مطرح شده است. اين نداي قرآن از آغاز تاكنون ـ كه بيش از چهارده قرن از آن ميگذرد ـ بهوسيلة دوست و دشمن، به گوش همة جهانيان ميرسد و حجت را بر همگان تمام ميكند، و ديگر نميتوان به بهانة اينكه اگر ادعاي قرآن به گوش جهانيان ميرسيد، پاسخ آن را ميدادند و آن را از صحنه خارج ميساختند، آسماني بودن آن را به چالش كشيد.
2. تلاش مخالفان براي هماوردي با قرآن: مخاطبان پيامبر اسلام مسئله را جدي گرفته، در صدد بررسي قرآن و همانندآوري آن برآمده و با بهكارگيري تمام توان علمي و اقتصادي خويش به ستيزه در برابر آن پرداختهاند. موضعگيريها و قضاوت مخالفان قرآن كه در آيات شريف و كتابهاي روايي و تاريخي آمده است، همه بر اين اصل گواهي ميدهد. مخالفان قرآن در كنار تلاش براي همانندآوري، از هر اقدامي در ستيز با قرآن در قالب به راه انداختن جنگهاي طاقتفرسا، دعوت به مسامحه و سازشكاري، و اعلام آمادگي رشوه دادن به پيامبر اكرم براي دست برداشتن از دعوتش، خودداري نكردند.
3. ناكامي همانندآوران: مخالفان قرآن در عين تلاش جدي براي همانندآوري، موفق به اين كار نشده و بهروشني دريافتهاند كه نميتوانند همانند قرآن را بياورند. كتابهاي تاريخ و علوم قرآن، افراد متعددي را ذكر ميكنند كه در صدد همانندآوري قرآن برآمده و خود با بررسي قرآن، به عجز خويش پي بردهاند يا به آوردن چيزي شبيه قرآن دست يازيده، ولي نمونههايي را ارائه دادهاند كه تنها خود را رسوا ساختهاند و عدم توانايي بشر از همانندآوري را به اثبات رساندهاند.
از سوي ديگر، اگر نمونههاي ديگري وجود ميداشت، به دليل اهميت مسئله و با وجود دشمنان قسمخورده و سرسخت اسلام و قرآن، حتماً آن نمونهها بهصورت برجسته در تاريخ ثبت و هماكنون در دسترس ما قرار ميگرفت. درحاليكه چنين نمونههايي در دسترس نيست. با توجه به اين نكات، ثابت ميشود كه قرآن معجزه است و در نتيجه از سوي خدا فرستاده شده است.
پرسش از ساحتهاي وجودي انسان، پيشينهاي ديرينه دارد. عدهاي بر دوساحتي بودن انسان تأكيد ميكنند. در تاريخ انديشة مكتوب بشر، سقراط (متوفاي 399 ق.م) را ميتوان از كساني بهشمار آورد كه انسان را موجودي دوساحتي دانسته و بر تمايز ميان جسم و روح تأكيد ورزيدهاند. سقراط پاسخ اين پرسش را كه «چرا فيلسوفان آرزويي جز مرگ ندارند؟» با جملات زير آغاز ميكند: «[مگر] مرگ جز جدايي روح از تن است، و آيا مردن به حالتي نميگوييم كه تن و روح از يكديگر جدا ميگردند و هركدام تنها و جدا از ديگري ميماند» (افلاطون، دورة آثار افلاطون، ترجمة محمدحسن لطفي و رضا كاوياني، ج1، ص491). اديان آسماني و بسياري از فلاسفة بزرگ، وجود انسان را مركب از جسم و روح دانسته و بر غيرمادي بودن روح تأكيد ميورزند. در برابر اين ديدگاه كساني قرار دارند كه انسان را پديدهاي تكساحتي ميدانند و جز بدن مادي، بُعد ديگري براي آدمي نميشناسند. -
ابعاد و وجوه اعجاز قرآن چیست؟
وجوه اعجاز قرآن را ميتوان به دو صورت درونمتني و برونمتني دستهبندي كرد.
وجوه درونمتني
مراد از وجوه درونمتني اعجاز اين است كه متن قرآن بهگونهاي بيان شده كه خود اين متن داراي اعجاز است. اين وجوه بهاختصار به قرار زيرند:
1. پيراستگي از اختلاف و تناقض
قرآن كريم پيراستگي از اختلاف را يكي از دلايل آسماني بودن خود شمرده، ميفرمايد: أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً؛ «آيا با تدبر در قرآن نمينگرند [تا دريابند كه] اگر از سوي غيرخدا ميبود، ناهماهنگي بسيار در آن مييافتند».
اعجاز قرآن در هماهنگي، مبتني بر سه مقدمه است:
الف) آيات قرآن، از جهت محتوا و نيز سطح بلاغت از هماهنگي كامل برخوردار است؛
ب) ملازمه و ارتباط مستحكمي بين بشري بودن قرآن و راه يافتن اختلاف و ناهماهنگي فراوان در آن وجود دارد؛
ج) اين ملازمه و هماهنگي با تدبر در آيات قرآن براي انسانها قابل كشف و دريافت است.
راههاي مختلفي براي اثبات هماهنگي محتواي كل آيات قرآن وجود دارد، ولي قرآن از يك راه ميانبر استفاده ميكند و بهجاي تكيه بر يافتن هماهنگي، بر اين نكته تأكيد كرده كه بشري بودن قرآن مستلزم يافتن ناهماهنگي فراوان در آن است. به اين معنا كه اگر كتابي با اين ويژگيها از موجودي با ويژگيهاي انساني فراهم آيد، موارد اختلاف فراواني در آن مشاهده خواهد شد. بنابراين، بايد شرايط و عوامل زمينهساز اختلاف در دو طرف ملازمه را مورد بررسي قرار دهيم.
الف) ويژگيهاي انسان
تكامل تدريجي، خطاپذيري، تأثيرپذيري، و تفاوت استعدادها و محدوديت از ويژگيهاي جداييناپذير انساناند و هريك سبب پيدايش تفاوت و ناسازگاري در آثار انسانساخته ـ بهويژه آثار فكري و معرفتي ـ است.
ب) ويژگيهاي قرآن
شرايط و مدتزمان نزول و برخي ويژگيهاي قرآن مجيد بهگونهاي است كه با زمينهها و ويژگيهاي اختلافبرانگيز انسان تطابق دارد. از سويي، قرآن طي 23 سال بر پيامبر نازل شده و آن حضرت آنها را بر مردم خوانده است كه آثار تكامل تدريجي (در صورت بشري بودن قرآن) بايد در آن مشاهده شود. از سوي ديگر، پيامبر طي اين 23 سال در شرايط و اوضاعواحوال فردي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي بسيار متفاوت و فراز و نشيبها و تحولات بسيار ناهمگوني قرار داشت. اين خصوصيات نيز زمينه را براي تأثيرپذيري دروني و بروني انديشههاي پيامبر اسلام از عوامل مختلف فراهم ميسازد. علاوه بر اينها، بايد ويژگي جامعيت قرآن را نيز در نظر داشت. با توجه به آنچه گذشت، روشن ميشود كه آوردن كتابي با اين ويژگيها در چنين شرايط و اوضاعي، از سوي يك انسان با آن ويژگيها، ملازم با پديد آمدن ناهماهنگي زياد خواهد بود. درحاليكه اين ناهماهنگي در قرآن به چشم نميخورد و اگر ناهماهنگيهايي در ابتدا به نظر ميرسد، با تأمل و دقت در بيان و محتواي آيات رنگ ميبازد.
پاسخ به چند شبهه
1. ممكن است در كتابهاي بشري نيز كتبي يافت شود كه از ناهماهنگي بسيار پيراسته باشد. پس چگونه قرآن مدعي است كه اگر قرآن از سوي بشر بود، در آن ناهماهنگي فراوان مييافتيد.
پاسخ: سخن در اين نيست كه هر كتابي از سوي بشر نگارش يافت، در آن اختلاف فراواني مشاهده شود، بلكه مقصود آن است كه اگر قرآن با اين ويژگيهاي خود از سوي بشر نگاشته شده بود، در آن اختلاف فراواني پديد ميآمد؛ چه اينكه خرد و دانش انسان در گذر زمان تحول مييابد يا همچنان روند تكاملي خواهد داشت كه اين خود در نوشتار و گفتار او تأثيرگذار خواهد بود؛ همچنانكه ممكن است در سير نزولي قرار گيرد و توان علمي و فكري او كاهش يابد و اثر اين كاهش در گفتار و نوشتار او روشن شود.
2. در آية مذكور لازمة بشري بودن قرآن، يافتن اختلاف فراوان در آن است. پس ممكن است اختلاف اندك در آن باشد. درصورتيكه اختلاف اندك هم نشان خدايي نبودن است؛ زيرا موجب گمراهي مردم و مخالف حكمت خداوند است.
پاسخ: مفهوم آيه آن است كه اگر اين كتاب به دست بشر نوشته شده بود، در آن اختلاف پديد ميآمد و آن اختلاف فراوان بود و بهاصطلاح اين قيد، قيد توضيحي است، نه احترازي (مانند ديروز گذشته). پس نميتوان از آيه برداشت كرد كه قرآن فقط از اختلاف فراوان بهدور است و چهبسا اختلاف اندك را بتوان در آن يافت.
2. اعجاز در قلمرو لفظ
ازآنجاكه در زمان نزول قرآن، فصاحت و بلاغت رواج فراوان داشت، تناسب معجزات با علوم عصر خود اقتضا ميكرد كه معجزة پيامبر اسلام داراي اين بُعد باشد و مخاطبان خود را به آن تحدي كند. از سوي ديگر، مخالفان پيامبر اكرم و مدعيان نبوت در عصر آن حضرت و اندكي پس از آن در مقام همانندآوري قرآن، بر اين بعد تكيه داشتهاند. فصاحت، به معناي شيوايي كلمات و رواني تلفظ آنهاست و بلاغت، به معناي رسايي و گويايي و دقت تعابير در فهماندن مقصود است. شهادت اديبان بزرگ عرب از صدر اسلام تاكنون بر فرابشري بودن فصاحت و بلاغت قرآن، بهترين دليل خدايي بودن قرآن ازاينجهت است.
با ذكر دو نمونة تاريخي كلام را در اين قسمت به پايان ميبريم. تاريخنويسان آوردهاند كه پيامبر اعظم اسلام به هنگام نماز شب آيات شريفة قرآن را با صوتي دلنشين تلاوت ميكردند. ابوسفيان و اخنسبنشريق و ابوجهل ـ كه از سران مخالفين اسلام بودند ـ در سياهي شب از خانة خويش بيرون ميآمدند و به صوت دلنشين قرآن گوش فراميدادند. در يكي از اين شبها هريك بدون اطلاع از وضع ديگري، مخفيانه به تلاوت پيامبر گوش فراداده و پس از پايان يافتن تلاوت آيات، سپيدهدم رهسپار خانههاي خود شدند. ازروي اتفاق در بين راه به يكديگر برخورد كرده و به سرزنش يكديگر پرداختند و گفتند مبادا ديگربار به چنين عملي دست يازند؛ زيرا اگر افراد سادهلوح از اين امر آگاه شوند، در پايبندي به خرافاتي كه به آنان تلقين كردهايم، ترديد خواهند كرد. پس از گفتوگو از يكديگر جدا شدند. شب دوم فرارسيد. هريك در اين شب نيز بهرغم آن اعتراض و سرزنش قبلي، بار ديگر در جايگاه شب پيش حاضر شدند و تا صبح به صوت دلنشين قرآن گوش دادند. هنگام بازگشت به خانه به يكديگر برخورد، و همان سخنان شب گذشته را تكرار كردند و متفرق شدند. در شب سوم نيز همان حادثة شبهاي گذشته تكرار شد و اين بار نيز هنگام بازگشت در راه يكديگر را ملاقات كردند و به يكديگر گفتند: براي پيشگيري از حوادث ناگوار و امكان گرويدن ديگران به اسلام بايد باهم پيمان ببنديم كه براي هميشه اين كار را ترك كنيم و پيمان بستند و متفرق شدند.
شبهه: فصاحت و بلاغت از اوصاف كلام و قواعد آن ساختهوپرداختة ذهن بشر است. اعجاز از جهت فصاحت و بلاغت بدين معناست كه اين قواعدِ ساختة ذهن بشر، محصولي غالب بر انديشة بشر و معلولي فايق بر علت خود ميآفريند؛ درحاليكه اين امر شدني نيست.
پاسخ: گرچه وضع لغت و قواعد فصاحت و بلاغت ساختة ذهن بشر است، جهات ديگري در فصاحت و بلاغت بايد در نظر داشت. مثلاً ممكن است كسي بر لغت آگاه باشد و قواعد فصاحت و بلاغت را بهخوبي بداند، اما هنگام سخن گفتن در اثر غفلت يا عدم مهارت يا اشتباه ـ حتي در يك جمله ـ سخنش بليغ نشود، يا ممكن است حتي غفلت هم نداشته باشد، اما سخن او با آنچه در نهاد خود دارد، همسان نباشد و در نتيجه گفتارش فاقد نصاب بلاغت باشد. پس نبايد به دليل آنكه لغت و قواعد ساختة ذهن بشر است، هر نوع گفتار بليغي در حد توان بشر باشد، بلكه او خود چهبسا در بهكارگيري اين قواعد اشتباه كند.
وجه برونمتني
مراد از وجه برونمتني اعجاز اين است كه اين نوع اعجاز برآمده از لفظ قرآن نيست، بلكه قرآن از جهاتي ديگر اعجاز است. برخي از وجوه برونمتني عبارتاند از:
معارف بيمانند
با نگاهي گذرا به قرآن مجيد درمييابيم كه قرآن مجيد دربردارندة انواعي از معارف است كه فراهم آوردن آنها در چنين مجموعهاي فراتر از توان انسانهاي عادي است، تا چه رسد به اينكه بهوسيلة فردي ارائه شده باشد كه در جامعهاي دور از تمدن و فرهنگ زندگي ميكند؛ كسي كه در طول دوران چهل سال زندگي خود (پيش از بعثت) حتي جملهاي از اين سخنان بر زبان جاري نساخته است. -
دلایل تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
مصطفي را وعده كرد الطاف حق
من كتاب و معجزت را حافظم
گر بميري تو نميرد اين سبق
بيشوكمكن را ز قرآن مانعم
در مطالب پيش ثابت شد كه قرآن كريم، وحي الهي و كتابي خالي از باطل است كه خداوند براي هدايت مردم به نيكي و سعادت بر حضرت محمد فروفرستاده و آن حضرت نيز بيهيچ تغيير، كاستي و افزايش، آن را در اختيار انسانها قرار داده است. حال نوبت طرح اين مسئله است كه آيا قرآن تحريفناپذير بوده و سالم مانده است تا بتواند نقش هدايتي خود را داشته باشد يا نه؟ اهميت بحث تحريفناپذيري قرآن بدين جهت است كه بدون اثبات مصونيت قرآن از تحريف از هر كاستي، افزايش، تغيير و تبديل مؤثر در معناي آيات، نميتوان از اين وحي الهي بهرة كافي برد؛ زيرا بهرهمندي از هدايت قرآن كريم در گرو فهم صحيح آن است و يكي از مقدمات اعتبار و حجيت قرآن اين است كه معلوم شود الفاظ و عبارتهاي قرآن موجود، سخن خداست. اگر تحريفناپذيري قرآن ثابت نشود، اين احتمال وجود دارد كه آيات مورد استناد، تحريف شده و سخن خدا بهطور كامل به ما نرسيده است. حتي بهرهمندي كامل از هدايت پيامبر اكرم و امامان معصوم نيز متوقف بر تحريفناپذيري قرآن است؛ زيرا هنگام تعارض روايات آن بزرگواران، ملاك ترجيح يكي بر ديگري موافقت با قرآن كريم است. به جهت چنين اهميتي، در اين قسمت مسئلة تحريفناپذيري قرآن مورد بررسي قرار ميگيرد. -
مفهومشناسي در تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
تحريف از ريشة «حرف» (به معناي لبه، كناره و مرز يك چيز) و در لغت، به معناي مايل كردن و منحرف كردن و دگرگون ساختن است، و تحريف سخن، به معناي ايجاد نوعي دگرگوني و انحراف در آن است. اين واژه در قرآن كريم به معناي تحريف معنوي در سخن به كار رفته است.
مراد از مصونيت قرآن از تحريف اين است كه قرآن كريم آنچنان در ميان بشر باقي بماند كه طالبان حقيقت، امكان دسترسي به همة آيات را آنگونه كه نازل شده است، داشته باشند. -
ادلة عقلي در تحريفناپذيري قرآن چیست ؟
الف) خداوند حكيم براي هدايت بشر قرآن را فرستاده است. با توجه به اعلام خاتميت دين و نبوت پيامبر اسلام، تحريف قرآن بهعنوان آخرين نسخة هدايت بشر، موجب گمراهي او خواهد بود و اين نقض غرض الهي را بهدنبال دارد؛ درحاليكه ساحت قدس الهي از نقض غرض و مخالفت با حكمت، مبراست. در نتيجه ثابت ميشود قرآن تحريف نشده است. به سخن ديگر، همان دليلي كه اصل نيازمندي به وحي را ثابت ميكرد، تحريفناپذيري آن را نيز اثبات ميكند.
ب) اگر فرض شود كه مطلب تامي بر قرآن افزوده شده، معنايش اين است كه آوردن مثل قرآن، امكان داشته است و چنين فرضي با اعجاز قرآن و عدم توانايي بشر بر آوردن مثل آن، سازگار نيست. اگر فرض شود كه تنها يك كلمه يا يك آية كوتاه مثل «مدهامتان» افزوده شده، لازمهاش اين است كه نظم سخن به هم خورده و از صورت اصلي اعجازآميزش خارج شده باشد و در اين صورت، قابل تقليد و آوردن مثل آن خواهد بود؛ چون نظم اعجازآميز عبارات قرآني، به انتخاب كلمات و حروف نيز بستگي دارد و با دگرگوني آنها از حالت اعجازآميز، خارج ميشود. ازاينرو دليل اعجاز تحريف قرآن، كم شدن جملات و كلمات يا زياد شدن آن را نفي ميكند.
سایت رسمی
مرکز آموزش مجازی ونیمه حضوری موسسه امام خمینی بلوار امین 20متری گلستان پلاک 27
Daftar.ictu@qabas.net
(+98)25-32908193