پرسش و پاسخ

  • تعريف‌هاي مختلفي از اومانيسم وجود دارد، ولي اومانيسم رايجي را كه در جهان غرب سلطه دارد و موجب شكل‌گيري جريان‌هاي سكولار و مخالف خداوند شده است، مي‌توان اين‌گونه تعريف كرد:
    انسان ملاك نهايي است كه بر اساس آن تمام زندگي، مورد سنجش و ارزيابي قرار مي‌گيرد.
    در اين تفكر، اموري چون قانون، عدالت، خوب، زيبايي، درست و نادرست، همه بر اساس قواعد بشري و بدون اعتقاد به خدا، ارزيابي مي‌شوند. در اين تلقي، ارزشي وراي انسان وجود ندارد و همه‌چيز محدود به فهم انسان است. هر چه را که انسان در تعریف سعادت و راه‌های رسیدن به آن برگزیند، همان معیار ارزیابی و رفتار فرد خواهد بود.
    اين ديدگاه را مي‌توان در انديشه‌هاي بسياري از شخصيت‌هاي غربي چون آگوست کنت، کارل ماركس و... و در مكاتبي چون اگزيستانسياليسم و امثال آن و در رشته‌هایی مانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصاد، و دیگر رشته‌های علوم انسانی جستجو کرد.

  • گر‌چه مي‌توان ريشه‌هاي انديشة اومانيستي را در يونان باستان يافت، اما آنچه در اين نوشتار كوتاه مفيد است، بيان زمينه‌هايي است كه موجب شكل‌گيري ديدگاه‌هاي اومانيستي در قالب مكاتب مختلف در سده‌های اخیر و پس از قرون وسطا شده است. به‌طور كلي مي‌توان دو عامل اساسي را در ايجاد اومانيسم جست‌و‌جو كرد:

    الف) سست بودن نظام عقيدتي كليسا و رفتارها و موضع‌گيري‌هاي نامناسب صاحبان كليسا
    انديشه‌هاي نامعقول كليساهاي مسيحي ـ ‌كه در قرون وسطا به حاكميت مطلق دست يافته بودند ـ زمينه را براي روگرداني از نظام ديني حاكم فراهم كرد. برخي از اين آرا و رفتارهاي كليسا كه همواره تأكيد و ترويج مي‌شد، عبارت‌است از:
    - خداوند در حالی که یک خداست، دارای سه اقنوم است (تثلیث)؛
    - انسان ذاتاً‌ موجودي گنهكار است (به سبب گناه آدم و حوا و سرایت آن گناه به بنی‌آدم)؛
    - انسان هيچ اختياري از خود ندارد و تنها راه نجات فیض الهی است؛
    - عیسی مسیح،‌ همان خداست که برای بخشش و نجات بشر بر روی زمین آمده و خود را فدای گناهان ما کرده است (آموزة فدا)؛
    - عقل و علم انساني مغاير دين است و نباید آموزه‌های دینی را با عقل سنجید و تنها باید ایمان آورد؛
    - برخورد با دانشمندان علوم طبیعی و تجربی به بهانه ضدیت نظر آنان با نظر کلیسا و در نتیجه ضدیت با خداوند (مانند برخورد با گالیله)؛
    - عدم توانمندی آبای کلیسا در عقلانی جلوه دادن آموزه‌های غلط کلیسایی مانند الوهیت مسیح،‌ تثلیث، فدا و ... در حکمت فلسفی و فلسفة اسکولاستیک و در نتیجه بازگشت به ایمان‌گرایی؛
    از این رو مخالفان کلیسا و دین‌، با ادعاي احياي كرامت انساني، سعي در بازگرداندن آزادي از‌دست‌رفته داشتند. ايشان با تكيه بر آزادي خرد و مخالفت با رياضت‌هاي ديني در صدد بودند تا لذايذ جسماني را ـ ‌كه در كليسا مورد غفلت بود ـ هدف نهايي بشر معرفي كرده و زهد و پرهيزكاري را عامل منفي در كسب لذت و سود تلقي كنند.
    به مرور دين، منافي آزادي انسان و تنها به‌عنوان ابزاري براي خدمت به خواسته‌هاي او تفسير شد. عالم غيب به فراموشي سپرده شد و مادي‌گري اساس كار قرار گرفت و سرانجام با تلقي تقابل دين و دنيا لذت‌هاي دنيوي ترجيح داده شد.

    ب) مانع بودن دين در برابر خواست‌هاي منفعت‌طلبان
    در كنار عامل فوق، سوء‌استفادة قدرت‌طلبان از بستر فراهم‌شده در رنسانس را نبايد ناديده گرفت. بسياري از اومانيست‌ها كه با مراكز قدرت ارتباط داشتند و دين را مانعي جدي در برابر خواست‌هاي خود مي‌ديدند، به‌منظور يافتن راه‌حلي براي سالار‌منشي گروه‌هاي پيشين، حمله به دين را وجهة همت خود قرار دادند و به تخريب ذهنيت جامعه نسبت به دين و رجال ديني همت گماشتند و ضرورت جدايي دين از سياست و اجتماع را مطرح كردند و در این راه به برخی از رفتارهای غلط آبای کلیسا نیز استناد می‌کردند.
    در مجموع باید گفت که رفتار غلط آبای کلیسا در القای نظرات شخصی خود به نام دین و خدا، به جامعه، در کنار سوءاستفادة مخالفان خدا از رفتار آبای کلیسا، جامعه را به سوی بی‌خدایی و انسان محوری سوق داد و کار به جایی رسید که انسان تصمیم گرفت خود راه سعادت را بدون کمک وحی برگزیند. از این رو علوم انسانی در غرب پیدا شد و جملة معروف آگوست کنت پدر علم جامعه‌شناسی که «من پیامبر دین جدید انسانیت هستم»،‌ زمینه‌ساز رشد و گسترش علوم انسان محوری شد که خداوند و وحی را از عرصه‌های تصمیم‌سازی خارج نموده بود. مخالفان دین رفتار آبای کلیسا را مساوی با دین دانستند و به بهانة رد کلیسا و آبای آن، به رد دین و دین‌داری پرداختند و نظام انسان‌محوری را برای رسیدن به مطامع خود برگزیدند.

  • چنان‌كه از مطالب فوق روشن شد، اومانيسم را بايد جرياني محوري و تاريخ‌ساز قلمداد كرد كه موجب شكل‌گيري انبوهي از تفكرات، مكاتب و نگرش‌هاي متفاوت شد. از‌اين‌رو، مي‌توان اومانيسم را مادر بسياري از انديشه‌ها و مكاتب پس از رنسانس دانست. انگيزة اولية همة جريا‌ن‌ها و نگرش‌هايي كه در اثر اومانيسم شكل‌ گرفت، به نوعي بيانگر علاقة آنها به تحقق آرمان‌هاي اومانيستي بوده‌؛ يعني تحقق محوريت بي‌نظير انسان در جهان. بررسي و نقد مباني و اصول اومانيسم از حوصلة نوشتار حاضر خارج است؛ ولي به‌اختصار برخي از پيامدها و آثاري را كه معلول آرمان‌هاي اومانيستي بوده‌اند، بيان مي‌كنيم.
    1. مادي‌انگاري جهان
    اومانيسم در عصر روشنگري به اين باور مي‌رسد كه نمي‌توان در مورد جهان به وجود اموري ماوراي طبيعي معتقد شد، بلكه همة موجودات را بايد صرفاً اموري مادي و اين‌جهاني دانست. اومانيسم بر اين باور است كه در جهان چيزي جز طبيعت و امور طبيعي وجود ندارد. نبايد به دنبال امور مابعدالطبيعي بود، كه تلاشي بيهوده قلمداد مي‌شود. انسان نيز محدود به همين عالَم مادي است. از‌اين‌رو، همة عرصه‌هاي نظري و عملي انسان بايد طبيعت‌گرايانه دنبال شود.
    در اثر پيدايش چنين انديشة اومانيستي، انسان نيز ديگر موجودي داراي روح به‌حساب نمي‌آيد. باور ماركس به جهان صرفاً مادي و تلقي او از انسان به‌مثابة موجودي بي‌شعور، حاكي از باورداشت كاملاً مادي وي نسبت به جهان و به‌ويژه انسان است.
    2. فردگرايي
    يكي از پيامدهاي جهان‌بيني اومانيستي «فردگرايي» است. فرد‌گرايي، يعني توجه به «خود فرد» و محوريت آن در همة امور، از هستي‌شناختي گرفته تا معرفت‌شناسي و نظام ارزشي و ادبيات. بر اساس اين ديدگاه، جهان به‌صورت واحدهاي جدا از هم اداره مي‌شود. بر اساس نگرش فرد‌گرايانة اومانيستي، ارزش‌هاي اخلاقي مسائلي فردي و شخصي است كه مبدأ و منشأ آن طبيعت آدمي است. از‌اين‌رو، ارزش‌ها به اموري فردي و شخصي و نسبي بدل مي‌شوند كه از فردي تا فرد ديگر متفاوت بوده و هيچ پايه و مبنايي جز تمايل‌ها و گرايش‌هاي شخصي ندارند. هر چه را انسان ارزش بداند همان ارزش و دلیلی قانع کننده برای رفتارهای بشر است.
    نسبيت‌گرايي در معرفت ـ ‌كه در مغرب‌زمين مورد استقبال شديد است‌ ـ بر اساس فردگرايي اومانيستي استوار است. وقتي انسان محور و ملاك همة امور باشد، ديگر سخن گفتن از معرفت تام و تمام بيهوده خواهد بود و نمي‌توان ادعا كرد كه واقعيت تماماً در اختيار فرد يا افراد خاص است. اين فردي و نسبي شدن ارزش‌ها منجر به بحران اخلاقي در غرب شد؛ بحراني كه از نيچه به بعد به يك واقعيت پذيرفته‌شده در غرب تبديل شد. اين بحران به «بيگانگي» و «تنهايي» آدمي تبديل شد.
    3. آزادي مطلق (ليبراليسم)
    تأكيد اساسي اومانيسم بر محوري بودن انسان در همة عرصه‌هاي عالَم، موجب شكل‌گيري اين انديشه شد كه هيچ موجودي كامل‌تر از انسان وجود ندارد. بنابراين همة موجودات بايد در خدمت انسان باشند؛ ولي انسان خادم هيچ موجودي نبوده، بلكه خود آغازگر و خود نيز هدف است. بر اساس اومانيسم، ‌اراده و خواست بشر ارزش اصلي، بلكه منبع ارزش‌گذاري محسوب شده و ارزش‌هاي ديني كه در عالَم اعلا تعيين مي‌شوند، تا سر حد ارادة انساني سقوط مي‌كند. اين نوع آزاديِ مطلق به‌جاي آنكه فراهم‌آورندة زمينه‌هاي شكوفايي انسان و تأمين‌كنندة حقوق و نيازهاي واقعي او باشد، ابزاري براي ستم بر انسان و ناديده گرفتن حقوق و ارزش‌هاي حقيقي او شد.
    مفهوم «آزادي» بدون قيد و شرط و مبتني بر فردگرايي اومانيستي، عرصه‌هاي مختلفي را شامل شد؛ مانند:
    - آزادي معرفت‌شناختي، كه نتيجة آن نفي معرفت يقيني و القاي شكاكيت در همة امور شد؛
    - آزادي‌بيان، كه نتيجة آن حق برخورداري از بيان همةامور، حتي به قيمت پایمال‌كردن حقوق ديگران شد؛
    - آزادي سياسي، كه نتيجة آن رسيدن به قدرت‌هاي مادي، بدون درنظرگرفتن حقوق رقبا و انسان‌هاي ضعیف شد؛
    - آزادي جنسي، كه نتيجة آن تجاوز به عنف و زير پا گذاشتن شخصيت انساني شد.
    4. تساهل و تسامح
    از منظر اومانيست‌ها، با توجه به اصالت انسان و ارزش‌هاي انساني، همة ‌انديشه‌هاي وي محترم بوده و نبايد در مورد عقايد ديگران سخت‌گيرانه يا با خشونت رفتار كرد. آزادي انسان و محوريت وي محترم بوده و نبايد به حريم ارزش‌هايش تجاوز كرد. بنابراين در مقابل انديشه‌هاي ديگران، هم بايد همزيستي مسالمت‌آميز داشته باشيم و هم به آرا و ديدگاه‌هاي آنها احترام بگذاريم.
    با اصالت دادن به انسان، همة رفتارها و عقايد انساني ارزشمند مي‌شوند. تمام عقايد و مذاهب، حتي مذاهب توحيدي و الحادي، اصيل و خرافي، از يك ريشه هستند. پس صاحبان آنها بايد با‌هم مدارا داشته باشند. جامعة باز و دمكراسي بهترين تضمين‌كنندة حقوق انساني است.
    5. جدايي دين از سياست (سكولاريسم)
    سكولاريسم به معناي حذف دين از عرصه‌هاي گوناگون زندگي و مخالفت با دخالت آن در همة امور نيز از پيامدهاي مستقيم اومانيسم به‌شمار مي‌رود. از‌آنجا‌كه انسان متعلق به پديدة اين‌جهاني است، تنها حوزة فعاليت انسان بايد امور اين‌جهاني و مادي باشد. بر اين اساس همة تجليات معنوي و روحاني و امور ماوراي طبيعي را بايد به حاشيه راند. همين تفكر موجب شد انديشة غربي، خدا و دين را كنار زده و هدف اساسي زندگي را رسيدن به رفاه مادي و لذات دنيوي تلقي كند و معيار زندگي اجتماعي و سياسي را صرفاً امور مادي معرفي كند و از دخالت دين در فعاليت‌هاي اجتماعي جلوگيري كند.
    اومانيسم مخالف دين الهي بوده و معتقد است كه ما هيچ راهي براي اينكه بدانيم خدا وجود دارد، نداريم و تلاش براي اثبات خدا را غير‌كافي و حتي بي‌معنا، و دين الهي را محدود‌كنندة انسان مي‌داند كه منجر به ناديده انگاشته شدن اميال و آرزوهاي واقعي انسان مي‌شود.
    در نظر سارتر موجود ضروري يا واجب اصلاً نمي‌تواند وجود داشته باشد. از‌اين‌رو تمام موجودات عالم غير‌ضروري و ممكن‌الوجود هستند. در نظر او، خدا را به هر معنايي كه در نظر بگيريم، اكنون مرده است؛ هم خداي اديان وهم خداي فيلسوفان. (علي‌اصغر مصلح، فلسفه‌هاي اگزيستانس، ص181)
    6. کثرت گرايي (پلوراليسم)
    پلورالیسم به معنای حقانیت تمام عقاید و افکار است و کسی حق ندارد به بهانة‌حق بودن نظر خود، دیگر نظرات را باطل و قابل نقد بداند. اساساً در این نگاه تمام عقاید اعم از الهی و الحادی همه برای خود موجه و توجیه‌پذیرند و همه نوعی حقانیت را در خود دارند. اومانیست‌ها بر این اساس تمام عقایدبشری را در یک حد می‌دانند و نقد دین‌داران را بر ضد امور الحادی نوعی انحصارطلبی در حقیقت می‌دانند و معتبر نمی‌دانند. براین اساس بحث تعدد قرائت‌ها و حقانیت تمام قرائت‌ها نیز مطرح می‌شود که در جای خود نقد شده است.
    در پایان سؤال اساسي اين است كه آيا اقتضاي كرامت انسان محدود كردن او به ماده و دنياي پست و¬ كوتاه كردن دست او از رسيدن به كمالات معنوي است؟ در اين صورت چه تفاوتي بين انسان و حيوان وجود دارد؟ حيوانات نيز صرفاً براي تأمين نيازهاي مادي و غريزي تلاش مي‌كنند؛ بدون آنكه ارزش‌هاي ماوراي طبيعي را در زندگي خويش دخالت دهند.
    قابل توجه اينكه اصرار دين‌داران بر تبعيت از دين و روآوري به امور ماوراي طبيعي و آن‌جهاني در قدم اول برگرفته از حكم همين عقل است كه ساحتي بشري تلقي مي‌شود. چگونه اومانيست‌ها در مقابل دستورات عقل انساني بي‌توجهي كرده و مدعي تكريم انسانيت هستند؟ اگر محور فهم و عقل بشر است، چرا در همة موارد چنين رويكردي اتخاذ نمي‌شود؟

  • پرسش از فلسفة آفرينش و معناداري آن همواره از پرسش‌هاي مهم انسان بوده است. البته اين پرسش در شرايط پيچيدة امروزه دغدغة بيشتري را براي بشر معاصر فراهم كرده است. اين پرسش‌ها كه «چرا انسان به اين جهان آمده است» و «آيا مي‌توان معنايي براي زندگي انسان يافت»، در صدر پرسش‌هايي است كه با توجه به تحولات گسترده در جهان، همانند تحولات معرفت‌شناختي، انسان‌شناختي، الهياتي،‌ جهان‌شناختي و... پاسخ‌هايي متناسب و عميق مي‌طلبد.
    گرچه مسئلة حاضر با پرسش از فلسفة آفرينش آغاز مي‌شود، معنايابي زندگي از نتايج مهم اين بحث است. از سويي، انسان‌ها به‌عنوان موجودي پرسش‌گر، با ويژگي‌ تفكر همواره به اين مسئله مي‌انديشند كه چرا به اين جهان آمده‌اند و به كجا مي‌روند. از سوي ديگر، انسان‌ها در زندگي خويش با شرور، رنج‌ها، شكست‌ها و ناكامي‌هاي فراواني مواجه هستند. وقتي اين ناملايمات فراتر از توقع انسان‌ها بر آنان تحميل مي‌شود،‌ خواسته يا ناخواسته اين پرسش را تداعي مي‌كند كه با توجه به اين حجم عظيم ناكامي‌ها و رنج‌هاي طاقت‌فرسا، آيا زندگي ارزشي دارد يا نه؟ اگر زندگي را ملازم با چنين رنج‌هايي بدانيم،‌ چه توجيهي براي ادامة زندگي و ارزش قايل شدن براي آن وجود دارد؟ در قبال اين پرسش‌ها برخي نگاه بدبينانه‌اي به زندگي پيدا كرده و به پوچي‌گرايي متمايل شده‌اند. اين گروه در سيماي زندگي چيزي جز شر و رنج و بدبختي نمي‌بينند. بر اين اساس، ‌زندگي را سراسر بي‌ارزش دانسته و چه‌بسا به خودكشي يا ديگر رفتارهاي نابهنجار دست مي‌يازند. پوچ‌گراها از سويي شكست‌هاي زندگي و از سوي ديگر، مرگ و نيستي نهايي را مبنايي براي چنين نگرشي مي‌پندارند.
    از این رو پرداختن به مسألة فلسفة آفرینش بسیار مهم است. امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند:
    «فَما خُلِقتُ لِيَشغَلَني أكلُ الطيبات،‌ كالبهيمة المربوطة، هَمُّها علَفُها، أو المُرسَلة شُغُلُها تقَمُّمُها، تَكتَرِشُ مِن أَعلافِها، و‌تَلهُو عَمّا يُرادُ بها، أو أُترَك سُديً، أو أُهمَلَ عابِثاً، أو أَجُرَّ حبلَ الضلالة، أو أَعتَسِفَ طَريقَ المتاهةِ...؛ آفريده نشده‌ام كه غذاهاي لذيذ و پاكيزه مرا سرگرم سازد؛ چونان حيوان پرواري كه تمام همت او علف، و يا چونان حيوان رهاشده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم بوده، و از آيندة خود بي‌خبر است. آيا مرا بيهوده آفريده‌اند؟ آيا مرا به بازي گرفته‌اند؟ آيا ريسمان گمراهي در دست گيرم و يا در راه سرگرداني قدم بگذارم...؟» (نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، نامة 45)

  • پرسش از فلسفة آفرينش انسان ـ ‌كه از رايج‌ترين پرسش‌هاي بشري است‌ ـ مبتني بر علل و انگيزه‌هاي مختلفي است كه آگاهانه يا ناآگاهانه در انسان‌ها وجود دارد. شناخت اين انگيزه‌ها در تبيين فلسفة آفرينش بسيار مؤثر خواهد بود. برخي از اين انگيزه‌ها عبارت‌اند از:
    1. روح تأمل، تفكر و پرسش‌گري انسان
    انسان داراي روح تفكر و پرسش‌گري است كه همواره به مسئلة هدف‌ و چرايي آفرينش و معناداري زندگي مي‌انديشد. مقتضاي اين ويژگي بشر اين است كه اولين پرسش را از حقيقت و چرايي وجود خويش داشته باشد؛ زيرا وجود انسان اولين امري است كه انسان، قبل از هر چيز ديگر، با آن مواجه است.
    2. ناپايداري زندگي
    بسياري از افراد انساني وقتي به ناپايداري و بي‌بقايي امور زندگي پي‌ مي‌برند، به‌ناگاه سؤال از فلسفة آفرينش را براي خود مطرح مي‌سازند. انسان‌ها از آغاز كودكي تا پايان پيري اندوه و غم‌هاي فراواني را سپري مي‌كنند و لذت و نشاطي كه پس از غم و اندوه نصيب آدمي مي‌شود، ناپايدار بوده و به‌زودي از بين مي‌رود. از‌اين‌رو، اين پرسش در ذهن آنها تداعي مي‌شود كه با توجه به اين ناپايداري‌ها، فلسفة آفرينش چيست و زندگي چه ارزشي دارد؟
    3. معماي مرگ
    اين باور كه نهايت زندگي انسان مرگ و نيستي است، به‌صورت طبيعي اين پرسش را موجب مي‌شود كه آيا مي‌توان زندگي معناداري را فرض كرد؟ اگر يك روز رخت از اين سراي خاكي بربنديم، اصلاً چرا آمده‌ايم تا بند تعلق به آن ببنديم و سپس به سينة تنگ و تاريك گور پناه بريم؟ اگر قرار است بمیریم، چرا به دنیا آمده‌ایم؟
    4. شكست در هدف‌گيري‌ها
    گذران زندگي مستلزم آن است كه انسان در زندگي هدف‌هايي نسبي براي خود در نظر بگيرد و براي رسيدن به آنها بكوشد. اما از‌آنجا‌كه برخي انسان‌ها اين اهداف مياني را وسيله‌اي براي وصول به هدف نهايي در نظر مي‌گيرند، آنها را هدف مطلق حيات به‌حساب مي‌آورند و به آن عشق مي‌ورزند و به‌ناگزير هنگامي كه با شكست مواجه مي‌شوند، حياتشان رنگ باخته و زندگي چهره‌اي تيره‌و‌تار و بي‌معنا به خود مي‌گيرد.
    5. شرايط زيستي و اجتماعي
    نابساماني‌هاي زمانه و شرايط نامساعد اجتماعي نيز موجب مي‌شوند تا افرادي كه از زندگي خود ناراضي هستند، ‌مسئلة هدف آفرينش به فكرشان خطور كند. كسي كه از حداقل امكانات رفاهي در زندگي برخوردار نيست و همواره در سختي‌هاي اقتصادي، فرهنگي يا امنيتي به سر مي‌برد، به‌ناچار از خود سؤال مي‌كند كه حاصل اين زندگي ـ ‌كه سراسر رنج و بدبختي است‌ ـ چيست؟البته اين بدان معنا نيست كه اين پرسش فقط در افرادي باشد كه داراي شرايط نامساعد اجتماعي هستند، بلكه ممكن است انسان‌هايي كه از همة مواهب زندگي برخوردارند نيز گاه با اين پرسش مواجه شوند.
    تمام این امور، سبب پرسش از فلسفة آفرینش است که به راستی چرا خلق شده‌ایم؟ سرانجام ما چه خواهد شد؟ و هزاران چرایی دیگر.

سایت رسمی

مرکز آموزش مجازی ونیمه حضوری موسسه امام خمینی بلوار امین 20متری گلستان پلاک 27

Daftar.ictu@qabas.net

(+98)25-32908193

Site::public.tanke_you_message

Whoops, looks like something went wrong.

(1/1) ErrorException

file_put_contents(): Only 0 of 215 bytes written, possibly out of free disk space

in Filesystem.php (line 122)
at HandleExceptions->handleError(2, 'file_put_contents(): Only 0 of 215 bytes written, possibly out of free disk space', '/home3/akerdico/Core/vendor/laravel/framework/src/Illuminate/Filesystem/Filesystem.php', 122, array('path' => '/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/LiPh1EQaHrsTuFHUXdrooeis9u3CLPThOnz5Kfk7', 'contents' => 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"YKhj0kuKMpgtKffx6LdcOFsSyNWCmjy2WL8AIaZZ";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:37:"https://akerdi.ir/fa/subject/6?page=4";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', 'lock' => true))
at file_put_contents('/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/LiPh1EQaHrsTuFHUXdrooeis9u3CLPThOnz5Kfk7', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"YKhj0kuKMpgtKffx6LdcOFsSyNWCmjy2WL8AIaZZ";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:37:"https://akerdi.ir/fa/subject/6?page=4";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', 2)in Filesystem.php (line 122)
at Filesystem->put('/home3/akerdico/Core/storage/framework/sessions/LiPh1EQaHrsTuFHUXdrooeis9u3CLPThOnz5Kfk7', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"YKhj0kuKMpgtKffx6LdcOFsSyNWCmjy2WL8AIaZZ";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:37:"https://akerdi.ir/fa/subject/6?page=4";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}', true)in FileSessionHandler.php (line 83)
at FileSessionHandler->write('LiPh1EQaHrsTuFHUXdrooeis9u3CLPThOnz5Kfk7', 'a:4:{s:6:"_token";s:40:"YKhj0kuKMpgtKffx6LdcOFsSyNWCmjy2WL8AIaZZ";s:4:"lang";s:2:"fa";s:9:"_previous";a:1:{s:3:"url";s:37:"https://akerdi.ir/fa/subject/6?page=4";}s:6:"_flash";a:2:{s:3:"old";a:0:{}s:3:"new";a:0:{}}}')in Store.php (line 128)
at Store->save()in StartSession.php (line 88)
at StartSession->terminate(object(Request), object(Response))in Kernel.php (line 216)
at Kernel->terminateMiddleware(object(Request), object(Response))in Kernel.php (line 187)
at Kernel->terminate(object(Request), object(Response))in index.php (line 60)